-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 تیرماه سال 1386 07:59
لبخند شیرین انار احساس قشنگی ست کنار تو نشستن یا منتظر قول و قرار تو نشستن در برکهً شفاف غزل پاک شدن ها روشن تر از آیینه کنار تو نشستن لب های ترک خوردهً آفت زدهً من بر خندهً شیرین انار تو نشستن زنبور صفت شیرهً لبهات مکیدن در دامن گل های بهار تو نشستن باران شدن و همنفس ساز و دهلها در باغ دل ایل و تبار تو نشستن زیباست...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 تیرماه سال 1386 07:56
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 تیرماه سال 1386 07:50
به نام او که زیباست اگر باد بودم می وزیدم اگر ابر بودم می باریدم اگر مهر بودم می تابیدم اگر خدا بودم می آفریدم ، تا بدانی دوستت دارم اگر ابر بودی به انتظار اشکت می نشستم ا گر مهر بودی در پرتوات خود را گرم میکردم اگر باد بودی چون برگ خزان خود را بدستت می سپردم اگر خدا بودی به تو ایمان می آوردم ، تا بدانی دوستت دارم اگر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 تیرماه سال 1386 07:47
هیچ موقع نمی خواستم اخمی در صورت تو خود نمایی کند یا با گفتن حرفی هر چند بی منظور تو را آزرده خاطر کنم.ببخش حلالم کن غزلنامه اگه رفتم شدی تنها حلالم کن اگه خشکید چشمات شدن دریا حلالم کن تو میدونی این قصه نهایت اخری داره اگه خنجر زدش پشتم یه روز دنیا حلالم کن اگه عشق من آب میشه کنار عشق پاک تو منو عفو کن به حکم دل نشوم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 تیرماه سال 1386 07:37
زندگی سر گذشت در گذشت آرزوهاست **** به دریا شکوه بردم از شب دشت وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت به هر موجی که می گفتم غم خویش سری می زد به سنگ و باز می گشت ***** من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 تیرماه سال 1386 07:36
گاهی حرفی نداری برای گفتن.. گاهی دست هایت خالیست ،هم برا ی نوشتن و هم برای پدید آوردن چند شکل روی کاغذ. حرفهایت در هم و بر هم می شوند. شکل هایت نا مفهوم ! حتی خودت درک نمی کنی حرف ها ونقاشی هایت را .... اما احساس می کنی که نمی توانی نفس عمیق بکشی..!! نمی توانی به هر پدیده ای لبخند بزنی. نسبت به همه چیز بی توجه هستی...
-
به همیشه سنگ صبورم
چهارشنبه 20 تیرماه سال 1386 07:52
درک تنهایی و دلتنگی ام یک دنیا صبر می خواست و مهر و تو چه با سخاوت هر دو را در برداشتی ای معنی سبز تمام کلام ناگفته ام تو را تا هنگام که نفسی در کنج سینه باشد با همه وجود و با دستان خالیم به خاطر خواهم داشت ... آسمان هم مهربانی نگاهت را وام گرفته در ترنم باران و نم اشکت چه پاکی نهاده اما دیدگان این همیشه غصه دار باران...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 تیرماه سال 1386 09:11
هرچی که توی این زندگی هست دو حالت داره: یا هضمش میکنیم، یا نمیکنیم! کاری به هضم نشدههاش ندارم... فرض کن انقدر خوش هستی که بتونی همهش رو هضم کنی. خیلی راحتها. بدون دلدرد. بعد از یه روز پر از هضم کردنی! داری توی خیابون قدم میزنی و میرسی به یه توالت عمومی... بالاخره هر هضمی یه دفعی هم داره دیگه! القصه، شاد و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 تیرماه سال 1386 09:08
تنها آرزوی تکرار نشدنیم بودی... ولی حالا چی حسرتم شدی... یادته چشمای من چگونه در انتظار دیدنت لحظه شماری میکرد... باید هم یادت باشه... یادمه یه بار دستمو گرفتی توی دستات... من اشک ریختم... پرسیدی چرا گریه؟ من که پیش تو هستم... من گفتم: دوست دارم همیشه با تو باشم و دستای تو همیشه در دستای من باشه نه برای یه لحظه... من...
-
اس ام اس های عشقولانه
سهشنبه 19 تیرماه سال 1386 08:30
دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده کهنه فروش داد میزنه چراغ شکسته میخریم….. کفشای پاره میخریم …. اسباب کهنه میخریم ….. بی اختیار دادزدم : کهنه فروش قلب شکسته میخری می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 تیرماه سال 1386 08:28
تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریایی ست من مهربان ندارم نامهربان من کو؟ نه دربندم نه آزادم نه آن لیلا ترین مجنون نه شیرینم نه فرهادم نه از آتش نه از سنگم نه از رومم نه از زنگم فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دلتنگم چه غمگینم چه تنهایم نه پنهانم نه پیدایم نه آرامی به شب دارم نه امیدی به فردایم چه امیدی . چه فردایی...
-
تکرار تو
دوشنبه 18 تیرماه سال 1386 13:08
این روزها ، برایم روزهای دلگیری است ، می دانی ، این روزها چندین بار نامت را زیر لب زمزمه می کنم ، این روز ها ، از دوری ات بی قرارم ، بگذار عاشقانه تر بگویم : این روزها ، تمام وجودم در یک حرف کوچک " تو " خلاصه شده ، این روزها ، آرزو می کنم : ای کاش در کوچه های کودکی می ماندم ، ای کاش سایه ها از ذهنم رخت بر می بستند ، و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 تیرماه سال 1386 13:07
بگو به من روزهای روشن رفت کجا چرا صداقت شود جدا از روزی که رفت از یاد قاصدک امید رفت بر باد همه دیگه محروم از دل شاد گلها شود همش از جنس سنگ صدای بی کسی توی دل پیچید مثل زنگ گفتن عشق شوده سیاه رنگ پس به همه عاشقا زدیم چنگ گفتن ایمان هستش ننگ همه قدم زدیم توی شهر فرنگ سوخت همه نهالهای سبز و قشنگ با نفس وجود کردیم جنگ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 تیرماه سال 1386 13:06
زندگی نه آنقدر شیرین و نه مرگ آنقدر تلخ است که انسان شرافتش را بفروشد! گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه به آب زمزم و کوثر هم سفید نتوان کرد دردهایم را در ماتمکده دل می سوزانم تا بخندم ونگویم که دلتنگم!.............................. در بیکرانه های زندگی دو چیز افسونم می کند آبی آسمان را که می بینم و می دانم که نیست و...
-
رد پای عشق در زندگی، کار و کیفیت
دوشنبه 18 تیرماه سال 1386 13:05
هرکجا عشق آید و ساکن شود هرچه ناممکن بود ممکن شود در جهان هر کار خوب و ماندنیست ردپای عشق در او دیدنیست در تمام مدتی که در دوران ناگزیر دوری از کار سرگرم گردآوری مطالب کتاب «نقش دل در مدیریت» بودم، هنگام مرور مقاله «کار دلسوخته، محصول دلساخته» و چند خاطره کاری پیرامون پیوند کار، کیفیت،...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 تیرماه سال 1386 13:04
تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریای ست واژه ها پر معنا جمله ها بی معنا این چه احساس غریبی ست این چگونه عادتیست واژه ها در جمله ها چگونه ساده می شوند چرا در بیهودگی ها اینچنین گم می شوند وقتی از پیچ و خم ناگفتنی ها می گذرند ساده و با رزش اند مثل یک گوهر کم یاب توی مشت گرم خواب نه کنار در باز پنجره نه رو طاقچه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 تیرماه سال 1386 13:02
اما نمی شود … دلتنگ باتوبودنم امانمی شود بغضی نشسته توی دلم وانمی شود چشمت هزارجمله به من گفت.ناب ناب چشمت هزارجمله که معنا نمی شود این هم قلم.دوبال برای خودت بکش یامی شودکه پربکشی یانمی شود هی فکرمیکنم که غزل دست وپا کنم دستم به احترام قلم پانمی شود خانم اجازه بوی مرامی دهی ولی من مانده ام چرامن وتو مانمی شود؟ من...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 12:02
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود وقت را تلف ماتم گرفتن برای اشتباهات گذشته نکن. از آنها درس بگیر و بگذر ......................... هرگز به کسی نگو که خسته و افسرده به نظر می رسد ............. هرگز گره ای را که میشود باز کرد نبر ..................................
-
گفتگوی پنهانی ویلیام شکسپیر
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 11:51
ای روح ِ مسکین ِ من که در کمند ِ این جسم ِ گناه آلود اسیر آمده ای و سپاهیان ِ طغیان گر ِ نفس، تو را در بند کشیده اند! چرا خویش را از درون می کاهی و در تنگدستی و حرمان به سر می بری و دیوارهای برون را به رنگ های نشاط انگیز و گرانبها آراسته ای؟ حیف است چنان حراجی هنگفت بر چنین اجاره ای کوتاه، که از خانه ی تن کرده ای آیا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 11:47
عاشقی جرم قشنگی ست ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم می گیری به همان زل زدن از فاصله دور به هم یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم به تبسم ، به تکلم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 11:33
به یاد تو امروز بعد از گذشت آخرین ملاقاتمان دلم برایت تنگ شده است زمان به کندی از کنارم می گذرد و من چقدر سخت شبهایم را به روز و روزهایم را به شب می رسانم اما تو بی خبر از طوفان سرنوشتی که برایم رقم می خورد شیشه ظریف قلبم را شکستی و مرا در میان رویاهای همیشگی ام تنها گذاشتی و من همواره با خاطراتت زندگی کردم و ساعتها...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 10:59
توچشم من نگاه نکن دوباره گریت می گیره ساده بگم که عشق من باید تو قلبت بمیره فاصله بین من و تو از اینجا تا اسمو ناست خیلی عزیزی واسه من اما زبونت بی وفاست برای این در به دری تو بهترین گواهمی دروغ نگو که می دونم تویی که چشم به راهمی قسم به هر چی عاشقه دنیا به کام ما نبود به هر چی عاشقه بگو غم که یکی دو تا نبود
-
اس ام اس های
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 08:23
چند تا اس ام اس جدید اومده زنگ بزن برات بخونم ، هزینه ام زیاد نشه ------------ --------- --------- یه سوال برام پیش اومده، شبا که میگن: "بگیر بخواب" چی رو باید بگیریم؟؟؟ بیخیال حالا، بگیر بخواب!! ************ ** این اس ام اس فقط برای دویدن شما به سوی موبایل بوده و هیچ خاصیت دیگه نداره . ************ ** سلام این اس ام...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 08:19
تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریایی ست ببخش اگر تو قصه مون دورنگ و نامرد نبودم ببخش که عاشقت بودم خسته و دلسرد نبودم ببخش که مثل تو نشد خیانتو یاد بگیرم اگر که گفتم به چشات بزار براتون بمیرم ببخش اگر تو گریه هام دورنگی ریا نبود اگر که دستام مثل تو با کسی آشنا نبود ببخش اگر تو عشقمون کم نمی ذاشتم چیزی رو ببخش که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 08:18
<<<< پیامی از خدا>>> آنگاه که من آسمان و زمین را آفریدم به آنها گفتم وجود داشته باشند ووقتی مرد را آفریدم به او شکل دادم و زندگی را در او دمیدم اما من تو را زن به وجود آوردم من نفس زندگی را به تو که حساس و لطیفی دمیدم من مرد را در خواب عمیقی فرو بردم و توانستم تو(زن) را با صبر و حوصله و دقت به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 08:16
افسوس ! افسوس که نه من گفتم و نه تو پرسیدی افسوس که نه من دانستم و نه تو خواستی که بدانم ای کاش برای یک نفس تنها برای یک نفس به حرف دلم گوش می کردی شاید شاید حرف دلم تو را خوشایند می آمد .... ¤¤¤¤ ای کاش می دانستی که من این بی کس این تنها چگونه به تو دل بسته بودم چگونه به امید دیدنت نشسته بودم و چگونه مهرت را در دل...
-
کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریای ست
پنجشنبه 14 تیرماه سال 1386 12:41
تابستان داغ تن تو در تصویر نگاه خیره و حسرت آلود من بر آن دو چشم شهوتناک تو در عکس دم به دم می برد از جسم هرچه مانده است جان ..... لغزش دستان لرزانم بر تنت در خیال... از دور آخ .... بیچاره دلم ! این کوچک خسته این تنهای صبور .......... لعنت به این زمستان سرد و قطب بی جهت فاصله نفرین به درد و دوری بی تو بودن و همین حرف...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 تیرماه سال 1386 12:37
چقدر خیابونها شلوغه، این همه آدم تو مغازه ها دنبال چی می گردند، مگه چه خبره؟ وااااای روز مادره، آره حق دارند که اینجوری به تب و تاب افتادند آخه مادره، آخه عزیزه، آخه بزرگه اما من پس چی کار کنم؟ برای کی باید هدیه بگیرم؟ تازه اگه هدیه گرفتم کجا باید بهش بدم؟ خوش به حالتون که .... اما ... اما امروز پنجشنبه است، میان...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 تیرماه سال 1386 12:36
طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری محبّت گویند " شغال " از همان جویباری مینوشد که " شیر " از آن می آشامد ؛ و گویند که " عقاب " و " کرکس " به صلح و آرامش از یک طعمه میخورند ... ای عشق دادگر ! ای که به دستان توانای خویش , خواهش هایم را افسار زدی و گرسنگی و تشنگی ام را به خودداری و عزتمندی مبدل ساختی !...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 تیرماه سال 1386 12:35
تقدیم به مادر که سرودن از عشق بدون او هدر دادن واژه است و بس. برای آنکه هیچ وقت ذره ای از خوبی هایش را سپاس نتوانم گفت: این روزها، روز توست. اما ای کاش می دانستیم که هر روز،روز توست. از تو نوشتن، قلمی توانا و هنری بیتا را طلب می کند که مرا توان آن نیست. تو بزرگتر از آنی که قلم شکسته چون منی یارای صعود به بارگاه آسمانی...