دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

اگر عاشق باشی
شب هنگام را غنیمت میدانی !
شب با عاشقان پیوند دیرین دارد
دلشان را با هر آنچه در آسمان شب می بینند
پیوند میدهند !
با ستاره میدرخشند
و برق نگاه یار تجسم میکنند !
با ابرهای سنگین همزاد میشوند
اگر ببارند ، اشک میبارند چونان
وگر نبارند غم در دل فزون کنند !
با نسیم شبانه ، پیغام دلدادگی به گوش دلدار رسانند ...
قاصدکی همراه نسیم
به کویش روان گردانند
و او از پیغام لبریز عشق گردد !
شب رازها نهان دارد
شب محرم انسانهای پاک
شب شور مجنون
شب بیتابی لیلی
در خود پنهان دارد !
شبت را زنده نگه دار

 
نیمه شب است ....
خواب  بر بیداری مغلوب  ... و دوباره یاد تو بر همه ی افکارم غالب گشته.فکر تو که همیشه با آمدنش اشک را همراه دارد.
عزیز ترینم ، تا سر حد یک انفجار نا بهنگام ناراحتم
میدانم که تا روز دیدارت باید چندین بهار دیگر را سپری کنم.
میدانم که شاید سرنوشت ما آنطور که میخواهیم نباشد.
اینها را – و خیلی چیز های دیگر را – میدانم. ولی احساس میکنم شیون مدام شبانه ی من بالاخره آنچه را که میخواهم به من میدهد.
احساس میکنم آسمان هم میخواهد در اندوهم با من شریک شود. او هم ابر های سیاهش را برای یاری ام در دل خود گسترانیده . ابر ها هم میخواهند با من هم گریه شوند.
آسمان میگرید و بادها شیون کنان فریاد میکشند:بریز...!ای آسمان اشک بریز..
گویی آنها هم عظمت غم و اندوه قلبم را درک کرده اند.
.... و این گناه من نیست.گناه تو هم نیست.خودم هم نمیدانم باید چه کسی را مقصر کنم.شاید هم سرنوشت!!!
در چنین  روزهایی من نمیتوانم با این کلمات اندکی از غم واندوهم را کم کنم ولی فقط میتوانم بگویم :
به امید روزیکه نزدیکی دلها و دست ها و دیده ها فکر نامه را از سر هایمان بیرون کند.
        " تا کدامین پنجه بگشاید قبای صبح آن دیدار       
           عشق من

 
 
اینجاست آیید . پنجره بگشایید ای من و دگر من ها                     
                                             صد پرتو من در آب
مهتاب . تابنده نگر. بر لرزش . برگ اندیش                           
                                    جاده مرگ
 
آنجا نیلوفرهاست به بهشت . به خدا آنجا درهاست
اینجا  ایوان. خاموشی هوش . پرواز روان.
در باغ وزن تنها نشدیم. ای سنگ و نگاه. ای وهم
 
                              و درخت . آیا نشدیم؟
 
من صخره . منم . تو شاخه . تویی
این بام گلی . آری . این بام گلی .خاک است و من پندار
و چه بود . این لکه رنگ این دود سبک؟ پروانه گذشت؟
 
افسانه دمید؟
نی این لکه رنگ . این دود سبک . پروانه نبود .من بودم
و تو افسانه نبود
ما بود و شما
 
آرزومند آرزوهایتان

هر روز
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می کند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏ آن وقت
من اشتباه می کنم و او
با اشتباه های دلم
حال می کند.
دیروز یک فرشته به من می گفت :
تو گوشی دل خود را
بد گذاشتی
آن وقت ها که خدا به تو می زد زنگ
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی ؟!
یادش به خیر آن روزها
مکالمه با خورشید
دفترچه های ذهن کوچک من را
سرشار خاطره می کرد
امروز پاره است
آن سیم ها
که دلم را
تا آسمان مخابره می کرد .

با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار
وقتی که نیستم لطفا پیام خودت را
روی پیام گیر دلم بگذار



با خودت قرار بگذار که زیباتربن، پرشورترین و با انگیزه ترین فرد جهان را دوست داشته باشی، یعنی خودت را

 

 

 

 

 

 

1(چه بسیارند کسانی که به هنگام غروب ، از غصه ناپدید شدن آفتاب چنان می گریند که ریزش اشک ها مانع از دیدن ستارگان می شود

 

2(حقیقت انسان به آنچه اظهار می کند نیست ،بلکه حقیقت او نهفته درآن چیزی است که از اظهار آن عاجز است ،بنابراین اگر خواستی او را بشناسی نه به گفته هایش بلکه به نا گفته هایش گوش بسپار

 

زیاد از حد خودت را تحت فشار نگذار زیرا بهترین چیز ها زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری3(

 

4(اینکه تمام عشقت رو به کسی بدی، تضمینی بر این نیست که
اون هم همین کارو بکنه پس انتظار عشق متقابل نداشته
باش، فقط منتظر باش تا اینکه عشق آروم تو قلبش رشد کنه
و اگه اینطور نشد، خوشحال باش که توی دل تو رشد کرده

 

5(منتظر باش اما معطل نشو تحمل کن اما توقف نکن قاطع باش اما لجباز نباش صریح باش اما گستاخ نباش بگو آره اما نگو حتما بگو نه ولی نگو ابدا این یعنی همه چی باش و هیچی نباش

 

6(توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره
چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره

 

7(ازسنگهایی که درسرراهتان هست برای ساختن پلکان استفاده کنید

 

8(نه!نرو!صبر کن
قرارمان این نبود
باید سکه بیندازیم
اگر شیر آمد:تردید نکن که دوستت دارم
اگر خط آمد:مطمئن باش دوستدارت هستم
.....
صبر کن سکه بیندازیم
اگر دوستت نداشتم.....آن وقت برو

 

9(عیب کار اینجاست که من '' آنچه هستم '' را با '' آنچه باید باشم '' اشتباه می کنم ،
خیال میکنم آنچه باید باشم هستم،در حالیکه آنچه هستم نباید باشم

 

10(سرنوشت کوهها تنها گواه بودن است آنها مانند رودخانه ها نیستند که حرکت میکنند و منظره را عوض میکنند.

 

11(در دنیای واقعی عشق می بایست ممکن باشد کسی که دوست میدارد نیاز دارد که گم شدن وباز یافتن را بلد باشد.(پائلو)

 

12(از راهی نروید که روندگان آن بسیارند راهی را طی کنید که روندگان آن اندکند

 

13(اگر زندگی یک پرتقال در دستتان نهاد، آن را پوست بکنید و به دنبال دوستی باشید تا با او قسمت کنید.

 

14(آغاز کسی باش که پایان تو باشد!!