دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

بی چرا ؟ در جمله های روز می گردم هنوز
گنگ چون پر وانه ای در پیله ی سردم هنوز
باد می پیچد به اندام نگاه مر ده ام
با دهان مرده ی بیچاره می خندم هنوز
گاه چون طفلی میان گاهوار سینه ام
می دوم در باغ رویاها و می گردم هنوز
" بی کسی " مانند فانوسی نگاهم می کند
رو به راهم کرده تنهائی و در بندم هنوز
آه شبها بی تو طومار غزلهای هنوز
چون طناب تیره می پیچد به اندام ام هنوز
روح سر گردان و بی تاب تن دیوانه ام
روی سرخ عشق را پژمرده و زردم هنوز
کاش دنیا مثل کندوی عسل بود ودلم
شهد می نوشید از شیرینی دردم هنوز
 
 
www.hamtaraneh.com  www.hamtaraneh.com  www.hamtaraneh.com  www.hamtaraneh.com  www.hamtaraneh.com  www.hamtaraneh.com  www.hamtaraneh.com  www.hamtaraneh.com
 
تنهــــــــــــا کسی که در زندگی اش معنائی هست
شاعـــــــــر است و حاشیه نشینی , بهـــــــائی ست
که برای یافتن این معنا می پـــــــــردازد.

دلباخته

ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ

گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ

با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ

من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ

یک روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اکنون تو ز من دل‌زده‌ای! من ز تو دلتنگ
 
 
بهانه

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند