-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 مردادماه سال 1386 13:04
تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان دریایی ست گاهی اوقات به این نتیجه می رسم که هیچ چیز مال من نیست. من , یک جزء از هیچ بزرگ دنیایی هستم که بدون هیچ دلیلی , و بدون هیچ اراده ای به اینجا تبعید شده ام . من همینطور سرگردان به همهمه های مبهم اطراف خویش گوش سپرده ام محیط من را , هاله ای سیاه و غلیظ از دروغ پوشانده است... و بر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 مردادماه سال 1386 13:02
مراقب افکارت باش آنها به گفتار تبدیل می شوند مراقب گفتارت باش آنها به کردار تبدیل می شوند . مراقب کردارت باش آنها به عادت تبدیل می شوند . مراقب عادتت باش آنها به شخصیت تبدیل می شوند . مراقب شخصیتت باش آنها سر نوشت خواهند ش
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 مردادماه سال 1386 09:22
چشمانش پر از اشک بود به من نگاه کرد و گفت:فقط امروز برای مدت زیادی از برم می روی بگو که دوستت دارم به چشمانش خیره شدم قطره های اشک را از چشمانش زدودم وبر لبانش بوسه ای زدم اما نگفتم که دوستش دارم روزی که به سوی او رفتم آنقدر خوشحال شد که خود رابه آغوش من انداخت وسرش را بر روی سینه ام فشرد و گفت امروز بگو دوستم داری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 مردادماه سال 1386 08:28
اینم یه چندتا اس ام اس چقدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی ، حس کنی هنوزم دوستش داری : از یک دیونه میپرسن چرا دیونه شدی؟ میگه من یک زن گرفتم که یک دختر 18 ساله داشت دختره زنم با بابام ازدواج کرد. پس زنم مادرزنه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 مردادماه سال 1386 08:16
کاش می دانستی چشم هایم زشکوفایی عشق تو فقط می خواند کاش می دانستی عشق من معجزه نیست عشق من رنگ حقیقت دارد اشک هایم به تمنای نگاه تو فقط می بارد کاش می دانستی دختری هست که احساس تو را می فهمد دختری از تب عشق تو دلش می گیرد دختری از غمت امشب به خدا می میرد کاش می دانستی تو فقط مال منی تو فقط مال همین قلب پر از احساس منی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 09:28
می دانم کوله ام سنگین و دلم غمگین است اما تو دلواپس نباش... نیامدم که بمانم !... تهمونده خیانت می گذرم ازتوبی وفا توکه پرازحماقتی ختمه دروغهای سیاه تهمونده خیانتی هرچی بگم به توکمه این نقطه دل منه یه روزی رسوات میکنم تابشناسن, توروهمه حتی لیاقت نداری که فکرکنم تو کی بودی فقط میخوام ,جون بکنی مهم نبود که چی بودی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 09:27
مگه بازم آرزو دارم من؟!!! امشب باز هم آسمان تماشاگه من بود. صاف و پر ستاره. قاصدکی آرام نگاهم را دزدید. آن را گرفتم، نگاهش کردم. دوستی داشتم که میگفت اگر آرزویی را آرام به قاصدک بگویی و بعد در باد رهایش کنی حتما برآورده میشود! او به قاصدکها ایمان داشت.باد با عجله دوید. انگار باز دنبال کفشهای قاصدک میگشت! آهای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 09:25
دیروز خیال کردم همچون ذره ای لرزان و سرگردان در چرخ گردون زندگانی می چرخم و موج می زنم و امروز به خوبی می دانم من همان چرخ گردونم و تمام زندگی به صورت ذراتی با نظم در من می جنبد :آنان در بیداری می گویند تو و جهانی که در آن به سر می بری چیزی جز دانه ای ماسه .بر ساحلی لایتناهی در دریای بی کران هستی نخواهی بود :در رؤیایم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 09:24
تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریایی ست قسم خوردم که پا به پای تو مسیر جاده عشق را بپویم اما جاده عشق همراهی نمی کند قسم خوردم که همراه تو آرامش دریای عشق را حس کنم اما دریای عشق سرابی بیش نبود قسم خوردم تا لحظه مرگ ، عشقی جز تو در قلبم نباشد اما حس می کنم تو عشقم را فراموش کرده ای قسم خوردم تنها امید قلب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 10:52
به کوتاهی یک بوسه ... این جمله را نمی دانم چه کسی برایم یا شاید برای روح خودش می نویسد اما حسی در من معنی کرده و این بار با احساس یک بوسه ی کوتاه انگشتانم را بر قلم می بالانم که بفهمد من تفکرم را در مشتانم می چکانم و در بهت تنهایی هایی خالی یا پر این تنها منم که تصمیم می گیرم چه وقت تیرگی بر چشمان ذهن ملموسم خیانت کند...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 10:51
آنچه نامش را عشق گذاشتم هوسی است زود گذر شهوتی است بی پایان آنکه او را معشوق خواندم صیادی است بی رحم شکارچی است بی رحم من در این قصای خانه جهان محکومم تا پروانه ای باشم در حسرت نور شمع من در این زندان تنهایی اسیرم تا عاشقی باشم در پی معشوقی مرده
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 10:50
تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریایی ست فریاد نزن فریاد نزن ای عاشق من صدایت را درون قلب خود می شنوم درد را در چهره ی عاشق تو با ذهن خود می نگرم فریاد نزن ای عاشق، فریاد نزن بی سبب نیست چنین فریادم بی گناه در دام عشق افتادم چه درست و چه غلط زندگی هم خودم و هم تو رو بر باد دادم اگر احساسمو می فهمیدی قلبتو دوباره...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 10:03
کبوتر زخمی نگاهم آن هنگام که در دشت روشن چشمانت به پرواز در می آید در آنسوی عمق نگاهت به دنبال جفت عشق خویش می گردد دیر زمانی است که ضریح دستان اندوهم را به بارگاه چشمانت گره زده ام کاش یکی بود مرا از این اسارت رها می ساخت اما نه .... من عاشق اسیر بودنم اسیر بند جادویی چشمانت اگر نباشی ...... باران غصه های چشمان ترم...
-
هرگز از انسان توقع عشق پاک را نداشته باش زیرا گل سرخ در مرداب ن
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 10:01
ارزش یک کلام پر از محبت رو وقتی می فهمی، که لبخند رو، روی لبای عزیزانت تماشا می کنی در حیرتم از مرام این مردم پست این طایفه زنده کش مُرده پرست تا هست به ذلت بکشندش ز جفا تا مُرد به عزت ببرندش سر دست بودن را اندیشه کرده ایم اما چگونه بودن را نه و آنان که بر آگاهی خویش باور دارند می دانند که چگونه باید بود اگر بدانید که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 09:59
ثروت بی کران الهی تقدیم به وجود سبزتان صدها هزار نفرین بر آن نگاه اول آغاز دل سپردن اول نگاه من بود سر گشته و پریشان در جستجوی کویش این خرقه گدایی تنها گواه من بود هر کس شراب نوشید مستوجب فنا شد دستان پر ز مهرش هم تکیه گاه من بود فرهاد همچو مجنون راه وصال گم کرد راهی که رفته بودند آن راه راه من بود تاریک وتار چون شب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 09:52
تو یه شب مهتابی به دنیا اومد به خواست خودش نه به دستور خدا عادی نبود معلول بود ویلچر همیشه دلش میخواست بدونه بالای پله ها چیه که همش مردم ازش میرن بالا اون نمیتونست بره یه بار خواسته بود بره بالا ولی.......... صورتش زخمی شده بود اونقدر تو این حسرت موند تا آخر مرد به تنها آرزوش هم نرسید با یه دل پاک حیف شد پروازتان...
-
لیلی نام تمام دختران زمین است
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 08:18
خدا مشتی خاک را برگرفت. می خواست لیلی را بسازد،از خود در او دمید. و لیلی پیش از آنکه با خبر شود،عاشق شد. سالیانی ست که لیلی عشق می ورزد. لیلی باید عاشق باشد. زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمد،عاشق می شود. لیلی نام تمام دختران زمین است ، نام دیگر انسان. خدا گفت : به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید. آزمونتان...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 08:16
تا حالا به رابطه ی دو تا چشم دقت کردی ؟؟ با هم باز میشن - با هم بسته میشن - با هم میخندن - با هم گریه میکنن - با هم میچرخن . جالب اینجاس که هیچکدوم هم اون یکی رو نمیبینه . دوستی یعنی این !!!! حالا دقت کردی این دو تا چشم فقط زمانی که یه دختر جلوشون ظاهر میشه یکیشون بسته میشه و اون یکی باز میمونه (چشمک) . نتیجه گیری...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 08:15
فکر می کنید شما کدوم یکی هستید ..............؟ چهار نفر بودند که اسمشان این ها بود : _ همه کس ، _ یک کسی ، _ هر کسی ، _ هیچ کس . کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار را به انجام می رساند . هر کسی می توانست این کار را بکند ، اما هیچ کس این کار را نکرد . یک کسی عصبانی شد ، چرا که این کار ، کار...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 07:53
اگه در تو پس کوجه پس کوچه های قلبم گم شدی ءبه دنبال کسی نگرد چون به جزتو کسی تو قلبم نیست پدرم می گفت: عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شبءحالا هزار شب پشیمانم که چرا یک شب عاشق نبود عقل پرسید:دشوارتر از مردن چیست؟؟؟عشق نالید که فراق از همه دشوارتر است فرشتگان روزی از خدا پرسیدند:بار خدایا تو که بشر را این قدر دوست داری...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 07:51
سخته بخوای همه ی دردهاتو توی چند تا جمله خلاصه کنی همه ی دردهاتو شکل حرف دربیاری,حرفا رو شکل کلمه... کلمه پیدا نکردن برای گفتن بغضت سخته... زندونی کردن این همه فکر توی چاردیواری مغزت سخته مجبورم بنویسم...این جا برای دفن کردن حرفام,دردام,بغضم... فقط به خاطر اینکه خفه نشم...من بازم دلم گرفته
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 07:49
به باغ ِ عشق رفتم و دیدم آنچه را که از آن پیش ندیده بودم دیدم در میان ِ باغ، در چمنزاری که تفرجگاه ِ من بود کلیسایی ساخته بودند درهای کلیسا را بسته و روی آن نوشته بودند ?تو هرگز نباید? پس به گرد ِ باغ در گردش درآمدم به تماشای آنهمه گل ها که در باغ ِ عشق می رویند اما دور تا دور، بر جای ِ گل ها همه سنگهای گور دیدم و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 07:48
یار بی مهر و معشوق بی عشق من سلام سلام های تکراری مرا حتماً می شناسی و حرفهای بی جان و خسته ام که از پای افتاده چرا که هر چه می چرخد وهر جا که می رود باز بی جواب برایم پس فرستاده می شود نگرانم ، و شاید مردد چرا که امروز به خیالم رسید که شاید نامه هایم به دستت نمی رسد هراس وجودم را گرخت کرده است و نمی دانم در این آشفته...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 10:46
کاش دلها آنقدر پاک و خالص بودند که دعا ها قبل از پایین آمدن دست ها مستجاب می شد ای کاش آسمان حرف کویر را می فهمید و اشک خود را نثار گونه های خشک کویر می کرد ای کاش واژه حقیقت آنقدر با لبها صمیمی بود که برای بیان کردن آن نیازی به شهامت نبود و ای کاش مهتاب با کوچه های تاریک آشنا بود و ای کاش بهار آنقدر مهربان بود که باغ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 10:41
لبخند شیرین انار احساس قشنگی ست کنار تو نشستن یا منتظر قول و قرار تو نشستن در برکهً شفاف غزل پاک شدن ها روشن تر از آیینه کنار تو نشستن لب های ترک خوردهً آفت زدهً من بر خندهً شیرین انار تو نشستن زنبور صفت شیرهً لبهات مکیدن در دامن گل های بهار تو نشستن باران شدن و همنفس ساز و دهلها در باغ دل ایل و تبار تو نشستن زیباست...
-
چنتا اس ام اس تقدیم بهترین ها
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 09:07
نجوم نخوندم،ولی می دونم تو هفت آسمون یه ستاره ندارم...فیزیک نخوندم،ولی می دونم « هر عملی را عکس العملی است...» غیر از عشق من به تو و می دونم که واحد اندازه گیری عشق , ژول و کالری و وات و ... نیست ... زیست شناسی نخوندم،ولی می دونم قلب همون دله که می تونه برای یه نفر تنگ بشه یا تندتر بزنه... شیمی نخوندم،ولی می دونم اگه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 تیرماه سال 1386 09:15
تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریایی ست وقتی تو رو یادم میاد میمیرم و زنده می شم خوب می دونی که بعد تو عاشق هیچکس نمی شم بعضی شبها یادم میاد یه روز بودی کنار من حالا تو رفتی و شکست این دل بی قرار من حالا تو رفتی منم چشم انتظارت می مونم تو عمر دارم برای تو شعرهای غمگین می خونم بعضی شبها ستاره بهم می گن میاد یه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 تیرماه سال 1386 09:13
آسمون به ماه میگه: عشق یعنی چی؟ ماه میگه: یعنی اومدن دوبارهی تو ماه میگه؟ تو بگو عشق یعنی چی؟ آسمون میگه : انتظار دیدن تو نشان عشق روز و شب... مانده ام در حسرت بالا بلایی روز و شب جان دهم از دوری دیر آشنایی روز و شب هر سحر نام تو را با سوز دل سر داده ام تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب عاشقانه کو به کو شهر شما...
-
پیوستی به رویا ، به خواب ، به خیال ....
سهشنبه 26 تیرماه سال 1386 09:11
پیوستی به آنچه دیگرتکرارش برایم رنج آور است... دیگر این دلخسته را تاب برای زخم زبان نمانده ...رمقی اگر بود ... تابی اگر مانده بود..نغمه ای اگردرعمق نای خسته مانده بود ...تمام شد ... همه چیزتمام شدنش را به رخ دیده می کشید ولی گویی دیده را تاب دیدن نبود ... اما شنیدن تاب آورد... دیگر بار برای درک واژه ی نبودن ... نبودنت...
-
ترانه خود را بخوان
سهشنبه 26 تیرماه سال 1386 09:09
ما شبیه غنچه های بسته زندگی می کنیم، باید مانند گل ها بخندیم. آن گاه که هم چون گل بشک ف یم، زندگی معنا پیدا می کند. اگر کسی وجود خویش را با هستی سهیم نشود، زندگی اش معنا ندارد. هر کسی به این دنیا پا گذاشته، تا ترانه ای را بخواند، هیچ کس جز تو نمی تواند ترانة تو را بخواند؛ این ترانه فقط و فقط برای تو و صدای ویژة تو...