-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 11:42
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 11:28
فلسفه گفتی : بهار واسه ی تو چه مفهومی داره ؟ گفتم : تکرار یه درخت . واسه تو چی ؟ گفتی : یه اصل ِ تکراری ... به نظر تو فلسفه ی زندگی چیه ؟ گفتم : نمی دونم ... شاید ندونستن ... شاید هم نبرد ... گفتی : من هم نمی دونم ... شاید ... حالا داره یه اصل ِ تکراری دیگه نزدیک می شه ..
-
تداوم رابطه های دورا دور
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 12:07
شـمـا یا نـامزدتان به دلـیل ادامه تحصیل یا کار در حال اقـامت گـزیــدن در شـهـر دیـگـری هستید و بر سر این مسئله که آیـا بـاید بـه خـاطر ایـن مســئله از هم جدا شوید و یا رابطه ای دورا دور را تجربه کنید بحثی میان شما آغاز شده است. رک گویی مرا ببخشید، اما تا زمانی کـه واقـعا به هــم علاقمند نشده و آماده فداکاری برای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 11:34
رفاقت به معنی حضور در کنار فردی دیگر نیست بلکه به معنی حضور در درون اوست قبل از اینکه اخم کنی، کاملا مطمئن شو که هیچ سوژه ای برای لبخند زدن وجود ندارد هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند یگانه خواهی شد.... و دنیا را در...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 11:29
به تو که فکر می کنم از همیشه بهترم تقدیم به بهترینم تنها تو بدانی کافی است اگه حتی بین ما فا صله یک نفسه نفس منو بگیر برای یکی شدن اگ ه مرگ م ن بسه نفس منو بگیر من حرف هایم را نخاهم گفت تا تمام نبودن هایم ساده باشند و تو در بتن من ( بت من ) خواهی شکفت و تو در من خواهی رویید من سراسر جنجالم اما برای تو نه **** اگه سبزم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 11:16
تب دستات مونده رو تنم یادگاری تو به من قول داده بودی تنهام نمیذاری کاشکی مانیتورت بودم همیشه رخ به رخت بودم...... کاشکی که کیبورتت همیشه زیر انگشتات بودم.......کاشکی که هدفونت بودم همیشه در گوشت بودم .......کاشکی که موست بودم همیشه تو مشتت بودم .. ....کاشکی پسووردت بودم همیشه توی فکرت بودم خوش حالم که خوابی عزیزم چون...
-
بگو آخر من با تو چه کردم؟
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 11:13
گفتی که مرا دوست داری زندگیم زیبا شد گفتی که عشق مرا در دل نهاده ای خیال کردم که خوشبختی از ان ما شد هر چه کردی پس از آن گله ای نداشتم گفتم عاقبت یارم پیدا شد اندک اندک از کنارم دور شدی نم نمک دیدم که دیگر مرا نمیخواهی نگو که غافل بودم دلت با دیگری آشنا شد کم کم از من فرار کردی نم نمک رمیدی و رفتی فهمیدم که دلت دیگر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 11:12
من تنهاترین فریاد در اوج صدایم من عاشقانه ترین نگاه در کشتی وجود توام من میخواهم زنده بمانم تابا توباشم تاباتو بخوانم چراکه بی تومیمیرم! تمام شعرهای من فریاد قلب من است وتمام انها از ان توست . من زردترین پاییزم در فصل نگاهت پس ان رادریاب وبا برق چشمانت غروبش را همراه باش ... کسی چه می داند فردا چه خواهد شد ؟ شاید...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 11:10
میدونم که روزگارت پر از گلای وحشی من یه شاخه شکستم می تونی منو نبخشی تو یه سایبون امنی واسه بلبلای عاشق منم اون اسیر موجا توی حسرت یه قایق بدون اما عاشقت بود اونکه می گفتی دیوونه ست آره دیوونگی داره اونکه خنده شم بهونه است با لبات قهرم با چشات قهرم نگام نکن با نگات قهرم عاشقت بودم نفهمیدی هی بهت گفتم هی تو خندیدی زخم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 10:20
می گویند صدای پای بهار می آید چرا نمی شِنَوَم ؟ ! بهارِ عمرِ من ! به این سرزمینِ همیشه خزان سر نمی زنی؟ جشن عروسکها زندگی بر شانه ام سنگینی آوار بود هستی من پرسه ای در طول یک تکرار بود. روی بوم لحظه ها تصویر لبخندی نماند زیستن مرثیه ای در سوگ یک پندار بود بی تو هر گهواره گوری بی تو هر شادی غمی هر نفس ناقوس مرگی هر دری...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 10:13
اوخوشبخت بود.زیراهیچ سوالی نداشت .اما روزی سوالی به سراغش آمد وازآن پس خوشبختی دیگر چیز کوچکی نبود.اوازخدا معنی زندگی را پرسید.اما خدا جوابش را با همان سوال خودش داد. خدا گفت: اجابت تو همین سوال توست. سوالت را بگیر و در دلت بکارو فراموش نکن که این دانه ای است که آب و نورمی خواهد. او سوال را کاشت.آبش داد و نورش داد....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 08:20
دیروز بود , توی ایوان دلم نشسته بودم و روزها را ورق میزدم. دنبال چه می گشتم ؟؟! نمی دانم! شاید دنبال خودم! انگار خودم را لا به لای این روز ها گم کرده ام! میان گیر و دار همین افکار بود که غروب آمد. آمده بود سری به ما بزند و برود . سراغ روز را از من می گرفت , مثل همیشه مغرب را نشانش دادم و گفتم: (( از آن طرف رفت , تند...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1385 09:46
د ر اکثر مقالهها، مجلهها و فیلمها گفته میشود که زن و مرد برای شاد بودن به زیستن در کنار یکدیگر نیاز دارند؛ اما گاهی اوقات افراد بهدلایلی توانایی ازدواج را ندارند و بهناچار به زندگی مجردی میپردازند. خبر خوب برای چنین اشخاصی این است که همانطور که ازدواج دارای محاسن و فواید بسیاری است، مجرد بودن هم برای خود...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1385 08:30
عاشق آن لحظه ام ای خوب من با نگاه عشق بی تابم کنی در میان بازوان عاشقت با نوازشهای خود خوابم کنی باز هم در خلوت آغوش خود لحظه ای لب بر لب سردم نهی جان دهی این خاک خشک و تشنه را از همان یک لحظه سیرابم کنی با نگاه مست خود مستم کنی خرمن جان مرا آتش کنی ناگهان جان مرا در بر کشی تا به هُرمِ جان خود آبم کنی دیگر از رفتن نمی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1385 08:11
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 13:07
جشن سوری (چهار شنبه سوری) یک رشته از جشن های آریا یی از اقوام هندی , ایرانی و اروپایی جشن های آتش است . منظور از جشن آتش جشن هایی است که با افروختن آتش جهت سور و سرور شادمانی اغاز و اعلام می شده است که از میان آنها میتوان به جشن سده در پایان زمستان بزرگ (10 بهمن ) جشن سوری در روزهای آخرین سال و جشن آذرگان در نهم آذر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 10:06
اشکهایم نگاه هایم حرفهایم و سکوتم نه هیچ یک اثری نداشت همه بی اثر بود می رود بدون نگاهی و من فکر می کنم و به یاد می آورم روزی را که گفت " من هستم،تو هم باش " نگاهی می کنم من هستم اما او............ حرف آخر:خواستم برای نبودنت دلتنگی کنم که....خیالت آمد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 10:03
بگذار تا ترانه هایم هنوز هم بمیرند در خلوط و تنهایی بگذار برای کسی کس نباشم هنوز می خواهم من سخت ترین جمله را نماد کنم چیزی که گفتنش در این زمانه راحت است دوستت دارم ها بگذار تا به روزنه دهن کجی کنم به خستگی به پا گرفتگی به غم به دلهره به اشک مرا به باد ها سپرده اند و در میان راه رو ها نوشته اند که پنجره شکسته است ولی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 10:01
هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و از نو شروع کند ، اما همه می تواند از همین حالا شروع کنند وپایان تازه ای بسازند خدا روز بدون رنج، بدون خنده، بدون اندوه، وآفتاب بدون باران وعده نداده است. اما او توان پایداری در آن روزها ، و وعده تسلی پس از اشک و چراغ راه را داده است مشکلات مانند دست اندازهای جاده اند. کمی از سرعتتان کم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 09:55
زندگی خالی است ان را پر کن زندگی یک مشکل است با ان روبرو شو زندگی یک معادله است موازنه کن زندگی یک معما است ان را حل کن زندگی یک تجربه است ان را مرور کن زندگی یک مبارزه است قبول کن زندگی یک کشتی است با ان دریا نوردی کن زندگی یک سوال است ان را جواب بده زندگی یک موفقیت است لذت ببر. زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 09:52
رمز موفقیت 87 آگاهی ما در حدی می تواند رشد کند که هر چیزی را برایمان ممکن کند . این به این معناست که به باغ جادویی معجزات وارد شده ایم . فکر نکنید رویدادها باید همانگونه باشند که ما انتظار داریم . آن ها همانطور هستند که باید باشند . آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشبست یا رب این تاثیر دولت از کدامین کوکبست « حافظ »
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 09:12
ا گه امشب خوابت نمی بره ستاره ها را بشمار اگه کم اومد قطره های بارونا بشمار اگه بند اومد به عشق من فکر کن چون نه کم می یاد نه بند می یاد age emshab khabet nemibareh SETAREHA ra beshmar age kam umad ghatrehaye BAROONA beshmar age band umad be ESHGH man fekr kon chon na kam miyad na band miyad ------------ ---------...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 09:04
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 08:50
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 08:43
این عشق ماندنی این شعر بودنی این لحظه های با تو نشستن سرودنی ست این تیره روزگار در پرده غبار دلم را فروگرفت تنها به خنده یا به شکر خنده های تو گرد و غبار از دل تنگم زدودنی ست تنها تویی که بود و نمودت یگانه بود غیر از تو هر که بود هر آنچه نمود نیست بگشای در به روی من و عهد عشق بند کاین عهد بستنی این در گشودنی ست این...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1385 08:40
جوهره آفرینش مفرد است. و این جوهره عشق نام دارد . عشق نیرویی است که ما را بار دیگر به هم می پیوندد تا تجربه ای را که در زندگی های متعدد و در مکان های متعدد جهان پراکنده شده است ، بار دیگر متراکم کند . ما مسئول سراسر زمینیم ، چرا که نمی دانیم بخشهای دیگر ما که از آغاز زمان وجود ما را تشکیل می داده اند ، حالا کجایند ،...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1385 10:01
می بینی سکوتم را! می بینی درماندگی ام را؟! می بینی نداشتنت چه بر سر فریاد خاموشم آورده است؟! می بینی دیگر رؤیای داشتنت هم نمی تواند تن لرزه های شبانه ام را آرام کند؟! می بینی هق هق ِ نگاهم چه سرد بر دیواره ی همیشه جاودانه ی نبودنت مشت می زند؟! می بینی؟!... دیگر شانه هایم تاب تحمل خستگی هایم را ندارد. دیگر حتی حسرت...
-
دلیل بودن تو
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1385 09:57
هر کسی دوتاست . و خدا یکی بود . و یکی چگونه می توانست باشد ؟ هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند ، هست . و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت . عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آنرا ببیند . خوبی ها همواره نگران که آنرا بفهمد . و زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق ورزد . و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1385 09:50
. . . . . . . . . . . Elahy man fadaye On cheshaye khoshkelet besham ke dare Donbale Sms migarde Ba Pasokh Be In soal motevajeh mishid ke Adame afsordei hastid ya na : Soal : Aya shoma Adanmi Afsorde hastid ? & Barg Dar Entehaye Zeval Mioftad va Mive Dar Ebtedaye Kamal .... Bengar bebin chegone miofti ? chon bargi...
-
هفت سین ...
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1385 09:36
سنجد ( Sorb ) : نمادی است از زایش و تولد و بالندگی و برکت سمنو (Samanoo): نماد خوبی برای زایش گیاهی و بارور شدن گیاهان سبزه (Verdure) : موجب فراوانی و برکت در سال نو شود، رنگ سبز آن رنگ ملی و مذهبی ایرانیان است. سیب سرخ (Red Apple ) : نمادی است از باروری و زایش سماق (Sumac) : برای گندزدایی و پاکیزگی سیر (Garlic) :...