-
weekend
سهشنبه 28 فروردینماه سال 1386 08:20
شنبه را با تیغی از جنس بردباری تکه تکه می کنم و یکشنبه را - بی هیچ درنگی ـ می سوزانم با آه. دوشنبهی وحشی را که در شیب تنهایی رام میکنم با چند قطره آب شور، دیگر برای کشتن سهشنبه تیغی نیست، آبی نیست، آهی نیست، مگر دعا. و بعد دیوانهوار بوسه میزنم بر معبد دستهای چهارشنبه که از فرط همسایگیات بوی نور می دهند. و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 10:01
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟ گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو گفت پایانش همه شرمندگیست گفتمش درماندردم را بگو گفت درمانی ندارد، بی دواست گفتمش یک اندکی تسکین آن گفت تسکینش همه سوز و فناست ............ ......... ......... ......... ......... ......... ... انواع قهوه : 1- شیرین مثل چشات2 - رقیق مثل قلبت3-...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 09:28
کنارم دراز بکش برایم بگو چه کرده اند واژه هایی را که می خواهم بشنوم برایم بگو تا شیاطینم را برانی اکنون در قفل است اما اگر صادق باشی باز خواهد بود اگر بتوانی " من " را درک کنی خواهم توانست " تو " را درک کنم کنارم دراز بکش در زیر آسمان شرور سیاهی روز تیرگی شب - در این فلج شریکیم در ها شکافته گشوده می شوند اما آفتابی به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 09:22
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 09:21
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 09:10
میخواهم آینه ای باشم زلال.هرچه شکسته تر بهتر.تا هفت هزار بار در من تکثیر شوی. تا هفت هزار خورشید شکفتن خویش را در من تماشا کنند. میخواهم ترانه ای باشم در کوچه ای که جز عاشقان رهگذری ندارد و به روزهای خاطره انگیز دیدار خوشامد بگویم میخواهم پروانه ای باشم در دامنه شمعهای غریب و شبانگاهان با پیراهنی از شعله آواز بخوانم و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 09:04
تقدیم به امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهای سوزان روی کوه گونه هایت ، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت . ای آسمان قلبم اینگونه باش : شاد اما دلسوز ... ساده اما زیبا ... مصمم اما بی خیال ... متواضع اما سربلند ... مهربان اما جدی ... سبز اما بی ریا ... عاشق اما عاقل...!!!!؟؟؟؟ وقتی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 09:02
; ; ;
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 فروردینماه سال 1386 09:11
اتل متل سمانه یه دختر شهیده یه دختری که هیچ وقت بابا جون و ندیده بابا وقتی شهید شد مامان حامله بوده بعد که سمانه اومد دیگه جنگی ندیده مامان زود ازدواج کرد با یه مرد غریبه سمانه حالا اون رو بابای خود میدونه هیچکی بهش نگفته باباش یه مرد دیگه ست باباش تو آسمونه توی دنیای دیگه ست هیچکی بهش نگفته باباش چه مهربون بود چه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 فروردینماه سال 1386 11:13
-
بالا پشت بوم
سهشنبه 21 فروردینماه سال 1386 11:37
بر روی بام دخترک خوابیده با پتوی آبی با دلی مهتابی آواز می خواند آرام برای ستارگان همه را به خواب دعوت خود بیدار می شمارد ستاره می کند به ماه اشاره باد می وزد نرم بر گیسوان دختر دخترک مرا دید به زیره پتو رفت و سپس تند دوید دیگر او نیامد هیچگاه نه ماه نه باد نه بام نه ستاره هیچ کدام مرا نبخشیدند
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 فروردینماه سال 1386 11:35
امروز می خوام منتظرت شم . دفعه ی پیشم کار داشتم نتونستم بیام.توام که انگار نه انگار.نه زنگی .نه نامه ای.نمی دونم کجا بودم همش سین جین می کردن ولی فرار کردم اومدم.دفعه ی پیش که داشتم میومدم پیشت.یه گلای خوشگلی خریده بودم که همه تو خیابون نگاه می کردن.یه چی خورد بهم اولش درد داشت ولی بعد خوب شد.از خواب که بیدار شدم دیدم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 فروردینماه سال 1386 11:32
ازخورشید متنفرم. چون ظالم و مغرور. شایدم متکبر باشد . آخه نمیذاره ببینیمشهمین می خوایم ببینیمش چراغ قوه شو روشن می کنه میگیره رو چشم ما. می ترسه ببینیمش. می ترسه بهش بگیم امام حسین و تو کشتیا. می مردی اگه می رفتی بارون میومد. یا یکم کمتر گرم می شدی. از کجا معلوم شاید امام حسینم می خواست باحت حرف بزنه چراغ قوه تو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 فروردینماه سال 1386 08:55
همیشه اینگونه بوده است: کسی را که خیلی دوست داری، زود از دست می دهی پیش از آنکه خوب نگاهش کنی. پیش از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی ، پیش از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی مثل پروانه ای زیبا، بال میگیرد و دور می شود ، فکر می کردی میتوانی تا آخرین روزی که زمین به دور خود می چرخد و خورشید از پشت کو ه ها سرک می...
-
بیاین بریم دنبال خودمون بگردیم
دوشنبه 20 فروردینماه سال 1386 09:45
************************** من نیستم تا بدانم کیستم من می روم تا بدانم چیستم هیچم انگار پوچم انگار اصل می خواهم وصل می خواهم شاید در این راه من شوم رسوا یا شوم پیدا شاید که این ره رود به دریا یا که کویری تشنه از فراق آب و تا قیامت اسیر در چنگال شنها یا زمینی یخ بسته و لرزان از سرما یا که بی راهه ای تا ابد به ناکجاها...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 فروردینماه سال 1386 09:44
...صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی با سکوت خیلی از مشکلها خودبه خود حل میشه وقتی میخوای کسی ندونه که عاشقی وقتی بخوای هیچکس نفهمه دلگیری وقتی نخوای کسی بدونه ازش بدت میاد و حتی وقتی که داری تو تنهایی پرپر میزنی سکوت چقدر میتونه به آدم کمک کنه وقتی به وقتش ازش استفاده کنیم اما خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 فروردینماه سال 1386 09:43
همیشه اینرا شنیده ایم که بزرگی هر فرد به بزرگی آرزو های اوست اما من هرگز هیتلر را مرد بزرگی نمی دانم با آرزوی داشتن جهانی نا محدود اما گاندی را ... آری او را مرد بزرگی می دانم با آرزوی داشتن حقی کوچک از جهانی نا محدود ... و خود را بزرگتر در آرزوی داشتن تو ...... همه چی خنده دار بود ! داشتن تو .... بودن من ... ماندن ما...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1386 09:29
در صبح آشنایی شیرینمان تو را گفتم که مرد عشق توئی باورت نبود در ای غروب تلخ جدایی هنوز هم می خواهمت چون روز نخستین ولی چه سود میخواستی به خاطر سوگند های خویش در بزم عشق بر سر من جام نشکنی میخواستی به پاس صفای سرشک من این گونه دل شکسته به خاکم نیفکنی پنداشتی که کوره سوزان عشق من دور از نگاه گرم تو خاموش می شود؟ پنداشتی...
-
دوستت دارم
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1386 09:18
بی تو بی تو به روی پلکم لم داده خون و شبنم بی تو شکسته ام من ذهنم گسسته از هم بی توچه برگریزی در باغ حمله ورشد می ریخت استخوانم بر سنگ وخاک کم کم بی تو اگر بمیرم نام و نشان ندارم باید بگویم اینک زاین مرگ می هراسم بی تو نوشتن من محدود یا نحیف است بی تو است قصه ام گنگ بی تواست شعر مبهم بی تو نمی شود گفت با هیچکس غمم را...
-
و اما عشقققققققققققققققققققق.........................
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1386 09:16
عشق، گلیست که در وجود تو میروید. فقط کافیست زمینه را مهیا کنی. خود را به روی بیکران باز کن: عشق، میآید و در دل تو خانه میکند. ابتدا، خود باش. ابتدا، خود را بشناس و با خود انس بگیر. عشق، پاداش این انس و آشناییست. عشق، پاداشی است از فراسو. عشق، میهمانیست که به دلهای آشنا و بیدار سر میزند...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1386 09:07
به که گویم غم این قصه ی ویرانی خویش غم شبهای سکوت و دل بارانی خویش گله از هیچ ندارم نکنم شکوه ازو که شدم بنده ی پا بسته و سودایی خویش به کدامین گنه این گونه مجازات شدم همه دم بنالم و سوزم زپشیمانی خویش من از این پس شده ام راوی و گویم همه شب غزل چشم تو و قصه ی نادانی خویش
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1386 09:05
دلم پیشته... گل من می دونی؟ بگو تا ابد پیش من می مونی تو را دوست دارم با دل و جونم تا دنیا دنیاست با تو می مونم وقتی چشماتو روبروم می بینم وقتی عزیزم پیش تو می شینم همیشه پنهون میخوامت از جون عشقت از قلبم نمی ره بیرون نازنینم با تو بودن واسه من خواب و رویاست بیا پیشم تو نباشی این دل من خیلی تنهاست آرزومه با تو باشم تا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1386 09:00
پروردگارا می خوانم تو را به راستی پاسخم گوی کدامین نفر زمین را در فرود و آسمان را در بر فراز ابرها به گونه ای قرار داده است که آسمان بر زمین نیفتد؟ کدامین نفر بر دو اسب باد و ابر مهار زده است؟ آه ای خردمند کدامین نفر اندیشهُ نیک آفریده است؟ احساس آن روز چرا چشمان پر دردت شکسته است؟ چرا رنگ در امید تو دیگر برای عشق تو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 13:55
درخواست ازدواج == برای پسرهای دم بخت که این پائین میبینید یه شعره که یکی از خواهران بسیجی گفته تا براتون بذارم میخواد زودتر ازدواج کنه بره خونه ی بخت بنده خدا عجله هم داره هر کس دوست داره بعد از خوندن این شعر با من تماس بگیره تا من شماره تلفن و آدرسشو بهش بدم. دختری هستم به ســــن ســــی و ســه فارغ از درس و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 13:38
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 13:36
ااین بار می خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم سبزه را با یاد روی سبزه ات سمنو به یاد شیرینی لبخندت سایه دانه به رنگ چشم هایت سرکه با یاد ترشی مهربانیت سیب با یاد تردیه گونه هایت سکه با یاد درخشش قلبت سیر با یاد تندی کلامت با همه خوبی ها و بدی هایت ... دوستت دارم خوشبخت ترین............ ......... ......... . خوش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 13:25
هیچوقت از دوست داشتن انصراف نده..حتی اگه کسی بهت دروغ گفت بازم بهش فرصت بده...عشق رو تجربه کن حتی اگر توش شکست بخوری .......اینو بدون که اگه کسی وارد زندگیت شد و گذاشت رفت علاوه بر اینکه خاطره بجا میزاره می تونه یه تجربه هم بجا بزاره . شراب را دوست دارم چون رنگ خون است خون را دوست دارم چون در رگ جریان دارد . رگ را...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 12:00
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 11:58
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 11:50
میدانم که تو هم مثل من و مثل بقیه عاشق ها دل سوخته ای داری. به کلبه ی سوخته ات سر زدم تا از خاکسترهای باقی مانده ی آن کم کنم. تقصیر ما نیست ما اسیر دنیا هستیم اسیر کینه و خشم کهنه ی او که ریشه در گذشته دارد ریشه در عشق آدم و حوا دنیا چشم دیدن عشق آن دو را نداشت حال از ما انتقام میگیرد و به هیچ عشقی رحم نمیکند فقط به...