-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 10:45
چشمانت را برای زندگی می خواهم اسمت را برای دلخوشی می خوانم دلت را برای عاشقی می خواهم صدایت را برای شادابی می شنوم دستت را برای نوازش و پایت را برای همراهی می خواهم عطرت را برای مستی می بویم خیالت را برای پرواز می خواهم و خودت را نیز برای پرستش عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست...
-
مقصر نبودی
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 10:41
مقصر نبودی عاشقی یاد گرفتنی نیست هیچ مادری گریه را به کودکش یاد نمی دهد عاشق که بودی دستِ کم تَشَری که با نگاهت می زدی دل آدم را پاره نمی کرد مهم نیست من که برای معامله نیامده ام اصل مهم این است که هنوز تمام راه ها به تو ختم می شوند وتو در جیب هایت تکه هایی از بهشت را پنهان کرده ای نوشتن فقط بهانه ای است که با تو باشم...
-
آینه
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 10:37
کاش آینه نبود کار آینه فقط زشت نماییست همین کار آئینه مضاعف شدن زشتیهاست روشنی خود پیداست فارغ از آئینه پلک شفاف حقیقت پیداست گونه سرخ حیا دست گرم رافت لعل شیرین صفا فارغ از آئینه همگی خود پیداست کاش آئینه نبود آینه کثرت نازیبایی ست کار آئینه فزون ساختن زشتی هاست فارغ از آئینه هرچه خوبی پیداست خنده شاد صمیمیت و مهر قد...
-
ندانستم......
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 10:28
ندانستم که من کیستم....... ولی دانستم تو کی هستی........ ندانستم که عاشق کیست... ولی دانستم عشق چیست....... احساس نکردم شب روز میگذرد... ولی احساس کردم تویی که میگذری... چشمانم به روشنایی جوابی نمی گفت..... چشمانم تو را جواب گفت.... دست هایم را باز خواهم گذاشت تا تورا در آغوش بگیرم.... قلبم را خواهم بست تا هیچ کس...
-
جدیدترین مدل های آرایش ناخن
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 09:56
-
لطفا پس از شنیدن صدای بوق ..و پیام های زیر ..پیغام بگذارید
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1385 08:56
پیغام گیر حافظ : رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور ! تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور ! بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور ! پیغام گیر سعدی : از آوای دل انگیز تو مستم نباشم خانه و شرمنده هستم به پیغام تو خواهم گفت پاسخ فلک را گر فرصتی دادی به دستم پیغام گیر فردوسی :...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1385 08:43
تقدیم به همه ی دوستهایی که عاشقند........ When the night comes, look at the sky. If you see a falling star, don't wonder why, just make a wish. Trust me, it will come true, 'cause I did it and I found you! هنگام شب به آسمان بنگر اگر یک ستاره را درحال افتادن دیدی تعجب نکن فقط یک آرزو کن. باور کن حتما برآورده خواهد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1385 08:40
مهربانا! میدانم که تا تو راهی نیست. میدانم که آسمان فیض و رحمتت همه جا بر سرم سایه دارد. میدانم که دستهای سبزت همیشه پشت و پناهم است. میدانم که تو ، تنها تو نگران لغزشهای ناتمام من هستی. اما نمیدانم ؟؟؟؟؟؟؟ چرا هرروز که میگذرد از تو دورتر میشوم؟!!!! دلم را به دست آب می سپارم و سبزی روحم را به شیرینی ناپایدار و فریبنده...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1385 08:29
-
کاریکاتورهای با موضوع خلیج فارس
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 13:51
r گالری عکس از طنز بسیار جالب برره r تصاویر افسانه های چینی r نمایشگاه اتوموبیلهای زیبا برای ماشین دوستا r گالری عکس از گلهای زیبا تقدیم به همه شما r نقاشیهای بسیار زیبای چینی r گالری عکسهای GTO r تصاویری از Fung Wan r عکسهای خیلی خوشگل از بچه های ناز r تصاویری از Slam Dunk r ابتکار هلندی ها با سبزه و گل r عکسهای هتل...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 13:42
نمی دونم نمی دونم وقتی لیلی و مجنون به هم رسیدن اولین جمله ای که رد و بدل شد چی بود ؟! نمی دونم بغض یا دهان بسته... کدومشون سد دیگری بود ؟ ! امّا حدث می زنم که حتما جمله اول را مجنون نگفت اون فقط نگاه کرد یک نگاه خیس!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 13:37
ای همراه مـــــــــن تنــــــها با تو تا اوج عشـــــــق هـم پـــــــــــــروازم با قلب تودلدارمن هم آوازم توهمپـــــــــای من، تنـــها با من هـــــــــــــــــــم آوائـــــــــــــــــــی با درد مــــــــــــــــن، آشنـــــــــــــــائی تکیـــــــــــــــــــه گاهی ، همصــــــــــدائی ما فریاد عشـــــــــــــــــــق،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 13:25
____________ _____
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 13:23
____________ _____
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 13:05
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 11:55
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 11:17
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 11:15
-
انواع جوات یا همون جواد
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 09:56
جوات تهویه جوات تهویهها بنا به شرائط جغرافیائی و اکو سیستم محیط به گونهای غیر طبیعی سازگاری پیدا کردهاند. با توجه به نداشتن کولر در پیکان و هوای گرم تابستان جوات تهویهها بصورت ژنتیکی دچار جهش در ژن کنترلی دست چپ شده و بر خلاف سایر انسانها که در هنگام رانندگی دستشان داخل ماشین است جوات تهوی ها دستشان یک متر و ده...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 09:48
«سهم تو و من» سهم تو شوق دلم مستی من از نفس باور عشق در نوازشگری خاطره ات سهم من آمدن حس نیاز این اسارتگر بستان وجود در پی جستن تصویر نهان از گهر هم نفسی سهم تو حس تلاطم غزل موج غرور سفر ابر ملالت زده در زمزمه بارش چشم سهم من رخوت هم فاز شدن با تپش آینه ات شعله لحظه دلباختنت از نگه قاتل من سهم تو بو سه بر این مخمل...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 09:47
هر کسی سهم خودش را طلبید سهم هر کس که رسید داغ تر از دل ما بود ولی نوبت من که رسید سهم من یخ زده بود! سهم من چیست مگر؟ یک پاسخ پاسخ یک حسرت! سهم من کوچک بود قد انگشتانم عمق آن وسعت داشت وسعتی تا ته دلتنگیها شاید از وسعت آن بود که بی پاسخ ماند ************ هیچ می دانی چرا،چون موج در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم؟ ـــ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 09:46
یه باغ گل رز با یه سبد ستاره میدم بهت ببر سر چهار راه بفروش سودشم نصف نصف دوست داشتم جیگرتو بخورم اما حیف باید تا عید قربان سال دیگه صبر کنم!! دستت رو بکن تو موهات .. یه تارش رو بگیر دستت .. همونو به یک دنیا نمی دم میگی گل رو دوست داری ولی میچینیش... میگی بارون رو دوست داری ولی با چتر میری زیرش... میگی پرنده رو دوست...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 13:26
اگر در زندگی چاره ای جز سوختن نداری بسوز اما مثل شمع؛ نه مثل سیگار . بد ترین شکل تنهایی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید . از همه اندوهگین تر شخصی است که از همه بیشتر بخندد . وقتی دهکده ای می سوزد دودش را همه می بینند اما وقتی قلبی می سوزد کسی شعله اش را نمی بیند . اگر روزی قرار باشد عقل را...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 13:17
دیگه مهم نیست چی بشه ، چون تو دیگه نیستی مهم نیست چی بشه ، کی باشه مهم نیست چون تو نیستی خیلی ها هستن خیلی ها ولی........ تو نیستی ! گاهی برای شنیدن تو دلم تنگ میشود .... به جاده نگاه می کنم و چشمانم پاییزی را به دنیا می بخشد تو .... مراقب می شوی و من .... به امتحان قلب تو دیر می رسم
-
زندگی بدون گذشته
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 13:10
گذشته،اولین چیزیست که به هنگام مواجهه با مشکلات یا در برخورد یا هر پدیده و اندیشه ای،به ذهنمان می رسد.گذشته و تمام خاطرات تلخ و شیرینش،تمام تجربیات و اندیشه ها و قضاوت ها و تنش هایش،اعتقادات و احکام و باورهای مذهبی. و همین گذشته و مسایل و جزئیات آن،مانع اصلی ِ رسیدن به نتایج درست و زندگی در صلح و آرامش و عشق است. وقتی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 11:57
۱۰۰۱شب-۴۰ تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت به مردمی نه بفرمان چنان بدان که تو دانی بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را ز لعل روح فزایش ببخش آنکه تو دانی ورق زد و گفت:بی وفایی چه رنگیه؟ زندگی پرتلاطم آدم ها شاید هر روز یا هر ساعت و یا حتی هر دقیقه یه رنگی به خودش بگیره بعضی وقت ها سیاه بعضی وقت ها سفید بعضی وقت ها هم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 10:40
اگرقرارباشد من هم مثل ژول ورن دوردنیارادرهشتادروز بچرخم،ترجیح میدهم دورتوبچرخم،چون تودنیای منی یادت باشه دنیا گرده,هر وقت احساس کردی به اخر رسیدی شاید در نقطه شروع باشی. !!! ------------ --------- --------- --------- --------- ------- گفتمش بی تو چه میباید کرد ؟ عکس رخساره ی ماهش را داد .. گفتمش همدم شبهایم کو ؟ تاری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 10:10
ترکه پشته تلفن از دوست دخترش میپرسه کجای عزیزم دختره میگه تو دلتم ترکه در جواب میگه پس چرا رفتم دستشویی ندیدمت . & عنکبوت اکس میخوره پتو می بافه Lore az Yeki miporse sat chande ? traf mige 3 , Lore mige daram Divone misham az sobh ta hala har ki ye chizi mige . & Lore ba Torke savare Peykan mishan , Torke...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 09:38
قسم به مهتاب که عکس رخ اوست... عزیز دل..... گفتم که هیچگاه اشکهایم را نمی بینی مگر ..... در شادیهای بزرگ و غم های بزرگ..... خودت برایم خواندی...نگذار در لحظاتی از زندگی به خاطر کوچک ترین چیزها که بزرگ جلوه میکند اشک در چشمانت جاری شود اشک برای شادیهای بزرگ و غم های بزرگ است... و امروز من در بزم بودن با تو اشک ریختم تا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 09:35
خب..این هم از اولین حرفهام...... دلم می سوزه واسه نامه هایی که هیچ وقت پست نشدند و رو طاقچه اتاق ،مثل همیشه توی تب انتظار سوختند....... دلم می سوزه واسه لحظه هایی که با هم بودیم... ولی از هم نگفتیم و نگفتیم.... دلم می سوزه واسه گل هایی که می شد به هم ببخشیم و بعد از مرگ نثار هم نکنیم..... دلم می سوزه واسه دل هایی که...