کبوتر زخمی نگاهم آن هنگام که در دشت روشن چشمانت به پرواز در می آید در آنسوی عمق نگاهت به دنبال جفت عشق خویش می گردد دیر زمانی است که ضریح دستان اندوهم را به بارگاه چشمانت گره زده ام کاش یکی بود مرا از این اسارت رها می ساخت اما نه .... من عاشق اسیر بودنم اسیر بند جادویی چشمانت اگر نباشی ...... باران غصه های چشمان ترم را بر پهندشت مهربانی شانه های کدامین یار ببارم اگر نباشی ... هق هق های شکسته بغضم را با نوازش کدامین دست چون بلوری بشکنم و خالی از همه غصه و دردی شوم وقتی که می گویی:
ارزش یک کلام پر از محبت رو وقتی می فهمی، که لبخند رو، روی لبای عزیزانت تماشا می کنی
در حیرتم از مرام این مردم پست این طایفه زنده کش مُرده پرست تا هست به ذلت بکشندش ز جفا تا مُرد به عزت ببرندش سر دست
بودن را اندیشه کرده ایم اما چگونه بودن را نه و آنان که بر آگاهی خویش باور دارند می دانند که چگونه باید بود
اگر بدانید که همه چیز در تغییر است به هیچ چیز دل نمی بندید
فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد
دوست داشتن همیشه گفتن نیست گاه نگاه است و سکوت
عشق از چند نظر:
فرانسوی ها میگن:عشق فراموش کردن خود در وجود کسی است که همیشه و در همه حال ما را به یاد دارد. اسپانیایی ها میگن:عشق ساکت است.اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلند تر است. ایتالیای ها میگن:عشق یعنی ترس از دوست داشتن تو ایرانی ها میگن:عشق سو تفاهمی است بین دو احمق که با یه ببخشید تموم میشه.
امروز دلتنگ خاطراتی شده ام که پشت سر جا مانده اند و بی تاب آرزوهایی که از روبرو می گریزند
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند ، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند
تلخ ترین کلمه جدایی..برای کسانی که احساس داشته باشند دردناک ترین کلمه خیانت ..نه برای کسانی که خیانت می کنند بدترین کلمه تمسخر ...برای کسانی که عشقشان به تمسخر گرفته شود کثیف ترین کلمه ترحم...نه برای کسانی که به بن بست رسیده اند.
صدها هزار نفرین بر آن نگاه اول آغاز دل سپردن اول نگاه من بود سر گشته و پریشان در جستجوی کویش این خرقه گدایی تنها گواه من بود هر کس شراب نوشید مستوجب فنا شد دستان پر ز مهرش هم تکیه گاه من بود فرهاد همچو مجنون راه وصال گم کرد راهی که رفته بودند آن راه راه من بود تاریک وتار چون شب پس کو چه های امید فانوس دیدگانش نور پگاه من بود زنجیر کرده بودند رندان با وفا را مژگان بی مثالش تنها پناه من بود روزی که گردن عشق بر دار کرده بودند تنها صدای آنجا فریاد آه من بود در دادگاه عشقش محکوم حکم مرگم شایدکه بی گناهی تنها گناه من بود