دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

درد نامه

 

 
گذر سرد باد از کوچه تنهایی و وحشت، گریز برگها را به همراه داشت
و در گوشه ای از دیوار کاهگلی باغ، نقش دستانی پر از خواهش،
 چشمان رهگذران را لحظه ای به سوی خود می کشاند.
تا رسیدن اشکهای آسمان به زمین فرصتی بیش نمانده
و فراموشی دستان خالی
فراموشی احتیاج
فرصتی کمتر از یک نفس

********************************************
از جنس شقایق پر داغم
و قلیم به نازکای حریر محبت
و انتظار و صبر را در نگاه خسته ام دریاب
که چه منتظر به کاخ بلند آرزوهایت می نگرد
برای این نگاه های منتظر چه ارمغانی خواهی داشت؟

********************************************
آتش احتیاجم را دیرگاهی است که در زیر خاکستر خاموشی پنهان کرده ام
تبخیر اشکهای نیازم را پرندگان تماشا بر بال ابرها به نظاره نشسته اند.
و شبهاست که دیگر عکس رخت بر تصویر مهتاب نمی درخشد
آنرا در قاب چشمانم پنهان کرده ام
تا نقش نگاهت بر تار قلبم حک شود
تا تو را از من نربانید
نامردمان عصر...

از دیرباز بشر به پدیده عشق علاقه مند بوده است اما تـا امـروز تعریف دقیق و فراگیری از عشق که بتــوانـد هـمه را قانع سازد ارایه نگردیده است. برخی معـتقدنـد کـه بـطـور غریزی عشق را می شناسند بنابراین اصلا زحمت تعریف کـردن آن را بـه خـود نـمی دهــنـد. امـا درسـالـهـای دانشمندان تـحـقـیـقـات گـسترده ای درباره عشق صورت داده و به یافته های بسیار جالبی نیز دست یافتـه انـد. از جمله آنها مـیـتـوان به فرضیه: "مثلث عشق" اشاره کـرد.

این فرضیه عشق را به سه مولفه تقسیم بندی مـیـکنـد: صمیمیت، شهوت(هوس) و تعهد.

هـمچنـیـن بـه واسـطه آزمـایشـات گـونـاگون تـفاوتهای ابراز عشق در دو جنس مرد و زن مشخص گردیده اند. برای مثال مشـخص شده کـه زنـان در عـشـق بـه دوسـتی و منافع مـشـتـرک بـیـشتـر بـها می دهند و بـیـشتر از مـردها از حـسادت رنـج بـرده و وابـستگی بیشتری به فرد مقابل خود پیدا می کنند. در زیـر به سبـک های مـخـتـلف عشـق اشاره گردیده است:

1- اروس(EROS): عشق شهوانی - عـشق بـه زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش های جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش میکند.

2- لودوس(LUDUS): عـشق تـفننی - ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی میباشد - عشق های رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد - کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.

3- فیلو(PHILO): عشق بـرادرانـه - عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک می باشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک میباشد.

4- استورگ(STORGE): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان می باشـد - صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.

5- پراگما(PRAGMA): عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک می باشـد - پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا میباشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.

6-مانیا(MANIA): عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.

7-اگیپ(AGAPE): عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر .

پژوهشها حاکی از آن میباشد که زنان بیشتر به عشق از نوع پراگما، استورگ و مانیا و مردان به لودوس و اروس گرایش دارند.

مثلث عشق

تجربه عشق شامل عملکرد اجزاء صمیمیت، هوس(شهوت) و تعهد میباشد. شما برای دسـتـیـابـی بـه یک رابـطه سـالم و پـایدار مـی بــاید اعتدال را میان این سه عنصر برقرار سازید. اکنون به تعریف آنها میپردازیم:

تعهد: تا چه اندازه شما خود را وقف آن میکنـید که رابطه یتان را شاداب و با طراوت نگاه دارید؟ و یا تا چه اندازه با یارتان صادق می بـاشـید؟ شـامل مسئولیت پذیری، وفاداری و وظیفه شناسی میباشد. تعهد در رابطه به مفهوم آن است که اکـثر موانع و مشکلات را می توان با کمک یکدیگر از میان برداشت - وفادار حتی در سخت ترین شرایط.

صمیمیت: نزدیکی در رابطه - اموری که شما و یارتان در آن سهیم می بـاشـیـد اما فرد دیـگری از آنـها آگـاهـی ندارد - رازها و تجربـیات فردی و مشترک - صمیمیت امری فراتر از نزدیکی جنسی و فیزیکی می باشد. تا چه اندازه شـما در کنـار یـارتان احـساس راحت بودن میکنید؟ آیا قادر به بیان عقاید و نقطه نظرهای خود میباشید ؟ بـدون آنـکه از مـورد انتقاد قرار گرفتن و نکوهش شدن واهمه داشته باشید؟ آیا هنـگامی کـه صحبت میکنید واقعا به حرفهای شما گوش میدهد؟

هوس و شهوت: انرژی بخش رابطه یتان می بـاشد. تمایل بـه بازگشت به منزل، تـنها برای کنار یار بودن - هوس فوریت ، شهوت و تمایلات جنسی، رمانتیک بودن، اشـتـیـاق برای در کنار هم بودن و رفع سریع موانع برای وصال میباشد - احساسات شدید -جاذبه جسمانی.

اکـنـون به ابعاد متفاوت عشق در شرایط وجود و یا فقدان سه خصیصه فوق در یک رابطه توجه کنید:

تعهد+صمیمیت و فقدان هوس: ایـن رابـطـه در خـطـر فروپاشی قرار ندارد اما نیازمند خلاقیت و انگیزه برای شعله ور ساختن مجدد عشق میباشد.

تعهد+هوس و فقدان صمیمـیت: ایـن رابـطه عذاب آور است - گـاهـی اوقـات انـگـیـزه شدیدی آنها را جذب یکدیگر میکند اما سرانجام به یاس و ناکامی منجر میگردد زیرا قادر به آن نمیباشند که رابطه یشان را عمیق تر سازند. یا آنکه افکار،علایق و آرزوهای قلبی یکدیگر را بشناسند.

صمیمیت+هوس و فقدان تعهد: این رابطه یک شبه است-کشش و اشتیاق شدیدی حکمفرماست اما عدم امنیت از آنـکه رابـطـه تـا چـه مـدت دوام خـواهـد آورد هر دو فرد را مایوس میسازد. عشق رمانتیک.

صمیمیت و فقدان هوس و تعهد: علاقه.

هـوس و فـقـدان صـمـیـمیـت و تعهد: عشق شیدایی.

تعهد و فقدان صمیمیت و هوس: عشق تو خالی و راکد.

هوس+صمیمیت+تعهد = عشق کامل و مطلوب.

آن دخترک.............

 
امشب دلش بارانی هست در کوچه های قلبش به دنبال تو میگردد ،  چرا پیدایت نمی کند؟ تو کجایی؟ چرا صدایت را نمی شنود؟
 
آن دخترک با نگاهی مهربان با دلی پر از عشق با ندای قلبش ، تو را صدا می کند، صدایش را نمی شنوی؟
 
دخترک همیشه با قلبی گرم با شور و هیجانی خاص با تمام دردها و غمهایش ، همیشه سعی کرده هیچ وقت ، هیچ وقت
 
 ناراحتی خودش را نشان ندهدهمیشه بر تمام دردها لبخند زده و دیگران رو هم از غم بدور کرده و حتی بارها پای صحبت ناله و آه
 
 دوستانش نشسته و سعی کرده ، در همان چند لحظه ای هر چند کوتاه با لبخند و نگاه مهربان خود ، دل دوستانش را شاد کند و غم
 
 را از آنان دور ....ولی اینبار ......... دخترک دلش گرفته و بارانی هست امشب ندای قلب دخترک سکوت کرده !!! یه مدتی هست
 
سعی کرده ناراحتی و دلتنگی خود را از دوستانش پنهان کند ولی ..... اینبار بغض های گلویش به اشکهای چشمانش تبدیل و
 
  بدور ا زچشمان دوستانش سرازیر...........  و دیگر لبخندهایش معنا ندارد ، چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا دل دخترک غمگین هست؟؟
 
حالا اینبار دوستانش حتما پای صحبتهای ندای قلب دخترک می شینند ، اینبار دوستانش قلب دخترک را با لبخندهایشان شاد می کنند
 
ولی ...............................دخترک ترجیح می دهد مهر سکوت بر لبانش بزند و آن، راز دلتنگیش را به کسی نگوید،
 
دخترک در جمع دوستان حضور پیدا کرد ، همه شاد ،همه خوشحال و..............................
 
دخترک مثل همیشه با ظاهری آراسته با لباسی از ابریشم با نگاهی مهربون با دلی صاف و خیلی زیبا، تا حدی که شبیه فرشته ها
 
شده بود با این تفاوت که اینبار دلش گرفته ، آرام آرام وارد مجلس شد ولی یکدفعه .... تمام نگاه مهمان ها به سوی دخترک جذب
 
شده بود دخترک خیلی زیبا شده بود او ناراحتی خود را پشت نگاه مهربانش پنهان کرده بود و باز لبخندی بر لب زد تا کسی رو
 
 ناراحت نکند .... ولی نمی دانید ، نمی دانید، نمی دانید که دخترک چطوری بغضهایش را در گلویش فرو برد تا حدی که
 
 نفس کشیدن برای او سخت بود...............

رنگ

بنویس آب ، نوشت آب                            
      نان بنویس ، نوشت آب
 
تخته را پاک نمود و به جایش برگشت
پای او می لرزید، لیک آرام نشست  
زنگ تفریح زدند

هرکسی چیزی داشت از برای خوردن
دخترک با اندوه ، زیر چشمی همه را می پایید

وسپس بی تردید ، دست خود کرد دراز سوی شیری که در آن جاری بود
آب ، بی منت خلق
بازهم زنگ زدند،او سرجایش نشست
چشم در چشم معلم خاموش

کرد ترسیم دو سه شاخه ی رز ، رو به شاگردان گفت :
ساقه ها را ازدم ، شکلاتی بزنید
پشت گلبرگ کرم ، یا نباتی بزنید

برگها را بزنید همگی رنگ خیار
گل بالایی را رنگ زیبای انار
گل سمت چپ را ، پرتقالی نیکوست

وسط گلها هم ، رنگ شاد لیموست
آن گل پایین را ، تیره ی گیلاسی
سایه ی گل ها را روشن ریواسی
 دخترک ، گل ها را روی یک صفحه کشید

وبه گفتارمعلم کمکی اندیشید 
که چه رنگ است انار ؟یا چه رنگ است خیار ؟پرتقال و گیلاس ؟ شکلات و ریواس
اشکی از گوشه چشمش لغزید

گل و برگ و ساقه همه را آبی زد

با کدام دست؟

 

خواب خواب خواب

او غنوده است

روی ماسه های گرم

زیر نور تند آفتاب

 

 

 

 

از میان پلکهای نیمه باز

خسته دل نگاه می کند:

جویبار گیسوان خیس من

روی سینه اش روان شده

بوی بومی تنش

در تنم وزان شده

 

خسته دل نگاه می کنم:

آسمان بروی صورتش خمیده است

دست او میان ماسه های داغ

با شکسته دانه هایی از صدف

یک خط سپید بی نشان کشیده است

 

دوست دارمش...

مثل دانه ایی که نور را

مثل مزرعی که باد را

مثل زورقی که موج را

یا پرنده ایی که اوج را

دوست دارمش...

 

از میان پلکهای نیمه باز

خسته دل نگاه می کنم:

کاش با همین سکوت و با همین صفا

در میان بازوان من

خاک می شدی

با همین سکوت و با همین صفا...

در میان بازوان من

لحظه ایی که می مکد ترا

سرزمین تشنه تن جوان من

چون لطیف بارشی

یا مه نوازشی

کاش خاک می شدی...

کاش خاک می شدی...

 

تا دگر تنی

در هجوم روزهای دور

از تن تو رنگ و بو نمی گرفت

با تن تو خو نمی گرفت

تا دگر زنی

در نشیب سینه ات نمی غنود

سوی خانه ات نمی غنود

سوی خانه ات نمی دوید

 

نغمه دل تو را نمی شنود

 

از میان پلکهای نیمه باز

خسته دل نگاه می کنم

مثل موجها تو از کنار من

دور می شوی...

باز دور می شوی...

روی خط سربی افق

یک شیار نور می شوی

 

با چه می توان عشق را به بند جاودان کشید؟

با کدام بوسه با کدام لب؟

در کدام لحظه در کدام شب؟

 

مثل من که نیست می شوم...

مثل روزها...

مثل فصلها...

مثل آشیانه ها...

مثل برف روی بام خانه ها...

او هم عاقبت

در میان سایه ها غبار می شود

مثل عکس کهنه ایی

تارتارتار میشود

 

با کدام بال می توان

از زوال روزها و سوزها گریخت؟

با کدام اشک می توان

پرده بر نگاه خیره زمان کشید؟

با کدام دست می توان

عشق را به بند جاودان کشید؟

با کدام دست؟...

 

خواب خواب خواب

او غنوده است

روی ماسه های گرم

زیر نور تند آفتاب