میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی .... ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بعضی ها از چشمت جاری میشه
اگه یه روز چشمات پر اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی صدام کن. بهت قول نمی دم که ساکتت کنم...ولی قول می دم که پا به پات گریه کنم
اگه کسی در شهر غم خیابان دوست ، کوچهی محبت پلاک مهر، منزل مونس های شقایق را پیدا کرد سلام مرا به اهالی آنجا برساند
مگذار تالحظه ها عشق رابه فراموشی بسپارند و فراموشی عشق را احاطه کند پس بیا لحظه ها را عاشقانه باش تا عشق لحظه های مارا به فرامو شی نسپارد
هیچگاه آخرین نگاهت را فراموش نمی کنم نگاهی سرشار از عشق صمیمیت و محبت .امروز سالها از آن روز می گذرد ولی تو هر گز بر نگشته ای ..صدایت در گوشم زمزمه می شود و نگاهت در ذهنم مجسم ولی من تو را می خواهم نه خیالت را !!!
گلی که در دست داشتم پژمرد. من گریستم او پژمرد. او گریست باغ ها پژمردند. خداوند گلی دیگر به دستانم سپرد ولی تو همچنان می گریی؟ چرا؟
ای کاش همدم تنهاییم قلب بارانی تو باشد تا اینگونه در گرداب غم و اسارت بی تو بودن اسیر نباشم ای همدم تنهایی رویاهایم بیا و مرا رها کن بیا و مرا به قصر پاکان ببر
دوستی یه حادثه و جدایی قانون است. بیایید حادثه آفرین و قانون شکن باشیم!
سوگند به جز حضور تو هیچ چیز این جهان را جدی نگرفته ام حتی عشق را
باور کن گلایه از تو نیست تو خوبتر از انی که گلایه از تو باشد گلایه از خودم و ویرانه های قلب خودم است که ذره ذره فرو میریزند واینک احساس میکنم جز ویرانه ای از من باقی نیست
خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آن که شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد.
شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را . به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکرگزار باشی.
زندگی چون گل سرخی است پر از برگ و پر از عطر و پر از خار یادمان باشد اگر گل چیدیم عطر و خار و گل و برگ همه همسایه دیوار به دیوار همند
اول بخون بعد نظر بده...
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
***
همیشه هر چیزی را که دوست داری به دست نمی آوریم پس بیایید آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.
***
بهای عشق چیست بجز عشق ؟ (ماری لولا)
***
نمی خوام بگم قدر 1 دنیا دوست دارم چون دنیا 1روز تموم می شه
نمی خوام بگم سیاهی چشات مثل شب پر ستاره است چون شب هم بالاخره تموم می شه
نمی خوام بگم دوست دارم چون دوست ندارم بلکه عاشقتم
***
دیدگان تو در قاب اندوه سرد و خاموش خفته بودند
زودتر از تو ناگفته ها را با زبان نگاه گفته بودند
از من و هرچه در من نهان بود می رمیدی می رهیدی
یادم آمد که روزی در این راه ناشکیبا مرا در پی خویش میکشیدی
***
آرزوم بی تو محاله لحظه هام بی تو سواله
بی تو مقصد خیلی دوره راه عشقم بی عبوره
من نمی خوام تو خیالم بگمت عاشقت هستم
دوست دارم که راستی راستی حس کنم تو رو تو دستم
***
غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم
تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم
رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد
من در این ویرانه ها احساس غربت میکنم
***
هرز نکن ثانیه های قفس را ،
شتاب کن !
ناب ترین لحظه من که بسی خوشایندتر از پرواز است،
رویای پرواز با تو است ... !
بیا در رویا غرق شویم
***
با دیدگانی گریان شانه هایی خسته و دستانی لرزان
آمدنت را به انتظار نشسته ام
باشد تا به یاری شانه های مهربانت
خیل خستگیهایم را زمین بگذارم
***
ای کاش می شد مثل یه برگ زرد توی پاییز زندگی رو رها کرد و خود رو به دست باد سپرد... ای کاش می شد.
***
هر کسی هم نفسم شد دست آخر قفسم شد. من ساده به خیالم که همه کار و کسم شد. اون که عاشقانه خندید خنده های من دزدید زیر چشمه مهربونی خواب یک توطئه میدید
***
همیشه انقدر ساده نرو و مگذر لااقل نگاهی به پشت سرت کن...! شاید کسی در پی تو می دود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد میزند...! و تو... هیچ وقت او را ندیده ای
***
به من میگفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگویی بمیر می میرم . . . . . . . باورم نمی شد . . . . فقط برای یک امتحان ساده به او گفتم بمیر . . . ! سالهاست که در تنهایی پژمرده ام کاش امتحانش نمی کردم
***
شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد .بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت میکارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم
***
اشکی که بیصداست پشتی که بیپناست دستی که بسته است پایی که خسته است دل را که عاشق است حرفی که صادق است شعری که بیبهاست شرمی که آشناست دارایی من است ارزانی شماست
***
ای دوست دلت همیشه زندان من است
آتشکده عشق تو از آن من است
آن روز که لحظه وداع من و توست
آن شوم ترین لحظه پایان من است
***
دلم همچو آسمان، پر از ابرهای بارانی است، ای کاش دلم امشب بگرید، شاید که بغض عشق در چشمانم بشکند....
***
با تو زندانم !
با تو آزادم !
با تو قفسم !
با تو انبوهی از تضادم !
سرخ و سبز ، صورتی و آبی ...
زمزمه می کنم هر لحظه هرز ، ترا ...
بیهوده از بهشت سخن می رانیم ...
تنها یک روز پریدن به آنطرف دیوار بهشت موعود است ...
پرواز کن قناری و نترس ...
آسمان برای تو بی انتهاست ...
حالا نظر بده (نظرتون برام مهمه)