دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

 

روزی از عشق خودم را حلق آویز می کنم و آخرین آرزوی من این است در روی طناب اسم تو را حک کنم تا حداقل در مرگم فکر کنم همیشه در کنارت خواهم بود

***

در همه عالم گشتم و عاشق نشدم
تو چه بودی که تو را دیدم و دیوانه شدم

***

گفتمش بی تو چه میباید کرد ؟ عکس رخساره ی ماهش را داد .. گفتمش همدم شبهایم کو ؟ تاری اززلف سیاهش راداد .. وقت رفتن همه رومیبوسید به من ازدور نگاهش راداد .. یادگاری به همه داد و به من... انتظار سرراهش را داد ..!!

***

عشق شاید زود تو را عاشق و دلتنگ کند اما هرگز تو را سیر نمی کند.

***

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد

غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد

***

مراقب گرمای دلت باش تا کاری که زمستان با زمین کرد زندگی با دلت نکند.

***

گلهای یاس تو باغچه غروبا بونه میگیرن همشون یه عهدی بستن سر خاک تو بمیرن

***

با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند

***

 عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
عاشقی مقدورهر عیاش نیست
غم کشیدن صنعت نقاش نیست

***

 کاش می شد عشق را ابراز کرد یا که عشق را با سحر اغاز کرد لحظه به لحظه دم به دم ساعت به ساعت خواهمت گر خوشم یا نا خوشم در هر دو حالت خواهمت

***

 اگه تو کوچه پس کوچ های دلم گم شدی.دنباله کسی نگرد که آدرس بهت بده چون غیر از تو کسیی اونجا نیست

***

 ای نگاهت نخی از مخمل وابریشم.....چندوقتی است که به تو میاندیشم
به تو اری به همان منظر دور......به همانسبز صمیمی به همان باغ بلور

اینم از اس ام اس های جدید... اگه خوندی باید نظر بدی(آخه اینهمه اس ام اس ارزش یه نظر هم نداره؟!)

 

عشق بها دارد ... من و تو بودیم و یک دریا عشق ، حالا من هستم یک دنیا اشک ... آری ... عشق بها دارد !!!

 

آره زندگیم همینه !دیگه چاره ای ندارم !صبح تا شب این شده کارم یا تو باشی و بخندم یا نباشی و ببارم

 

چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست

 

می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم

 

دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت

 

شنیدم که شمشیر یکی را دوتا می کند بنازم به شمشیرعشق که دوتا رایکی می کند .

 

آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس میکنی؛ به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است

 

ما همیشه صداهای بلند را میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم. غافل ازینکه خوبها آسان میآیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند

 

دلیل آفرینش انسان عشق بود وخدا انسان را عشق افرید چون عشق بود و در قلب انسان عشق را نهاد تا عشق شود پس باید قدر ایننعمت الهی (قدرت عشق) را دانست

 

گویند لحظه ایست روییدن عشق آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد

 

خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان باید از جان گذرد هر که شود همدمشان روزی که سرشتند ز گٍل پیکرشان سنگی اندر گٍلشان بود و همان شد دلشان

 

فریاد من از داغ توست ...... بیهوده خاموشم مکن ...... حالا که یادت میکنم ...... دیگر فراموشم مکن ...... همرنگ دریا کن مرا ...... یکبار معنا کن مرا

یاسین

باز امشب دل برایت بیقراری میکند
در غم عشقت چه معصومانه زاری میکند
باز امشب چشم من تر میشود از گریه ام
گریه از عشق من امشب پاسداری میکند
گر تو باشی در کنارم تا ابد ای نازنین
چشم و قلبم لشکر غم را فراری میکند
مهرو ایمان و وفا هست کوله بارم خوب من
هرسه عشقت را برایم خواستگاری میکند

yasin morady

گفتی بمان                       گفتم چشم

           گفتی بخوان                         گفتم چشم

                گفتی بترس                              گفتم چشم

                     گفتم بمان                              گفتی نه                            

        آدمـک آخــرِ دنیــاست، بخند...

         آدمـک مـرگ هـمین جاست، بخند...

         آن خـدایی که بـزرگش خوانـدی به خـدا، مثـل تـو تنهـاست، بخند...

         دستخطی کـه تـو را عاشـق کرد شوخـیِ کاغــذی ماسـت، بخند...

         فکر کن دردِ تـو ارزشـمند است فکر کن گریـه چـه زیباست، بخند...

          صبحِ فردا به شبت نیست که نیست, تـازه انگار کـه فـرداسـت، بخند...

          راستـی آنچـه بـه یــادت دادیم پَر زدن نیست کـه درجاسـت، بخند...

           آدمــک نغمــه ی آغــاز نخوان به خــدا آخــر دنیـاست، بخند...............

yasin morady

نمی دانم..... چه بود

   نمی دانم..... فرشته بود

   نمی دانم.....عشق بود

 

   نمی دانم..... چه بود

 

   می خواهم در اوج فریاد بزنم و بگوییم .

 

   این حق من نبود......

 

   این آشفتگی آخه مال من نبود.

 

   آرزویم چیز دگر بود......

 

   اما افسوس طالعم.نحس بود

 

   و او شد یک خاطره......

 

   گناه من چه بود که این گونه غمهایم را باید در چشمان حبس می کردم

         

  وفریادم  فقط سکوت غمم بود!

 

              

وسکوت........

 

               زیباترین آواز در سمفونی تنهایی

 

                                      در اوج فرو رفتن در خویش

 

                                                در اعماق قله ی رهایی

                                         

  

            به هنگامی که نمیبینی آشنایی که ببیند تورا           

 

که برهاند تورا از قفس بغض

                               که بپرسد:

    

                  به کدامین جرم به دیار تنهایان تبعید گشته ای؟ 

 

                  کاش گوشی .سکوتم را میشنید