آرزو دارم ..............
داری می آئی ای دوست
ای همیشه زنده ام ، داری می آیی
نکند بیایی و نباشم!
هنوز کثیفم
هنوز دارم فرو می روم
در (من)!
در مردابی که می گوید دوستم دارد!
این من آلوده به من!
باز هم بگو گریه نکن تا بشنوم
باز هم بخوان که می آیی
با تو سخن می گویم
تصویری مات و عزیز...
به سکوت وفادار خواهم ماند ...
شب است و خواب حرام!
داری می آیی ای دوست...
داری می آیی ...
زمزمه می کنم که :
من از نسل شب شکنان روزگارم ، من از نسل نورآفرینان پاک ، از سلاله پاک آریائیان بردبارم ،
منم میراث هزار ساله زمین ، همان شرق تا غرب گسترده آغوش ، همان پیام آور مهر و دوستی ،
همان گرفته درفش آشتی بر دوش،
نه خود ستیزم ، نه دیگر ستیز
مرا و یادگاران مرا به نیکی یادآر
که یادگار یادگاران من ، همه شادی است و شادمانی ؛
یلدا نام فرشته ای است، بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره
یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود
با اولین شب پاییز آمده بود
و هر شب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر سر آسمان می کشید
تا آدمها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند
یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت
و لا به لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می کرد
گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد
یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت
آتش که می دانی، همان عشق است
یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد
آتش در وجود یلدا بارور شد
فرشته ها به هم گفتند:
یلدا آبستن است. آبستن خورشید
و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد
و شبی که آخرین قطره را ببخشد، دیگر زنده نخواهد ماند
فرشته ها گفتند:
فردا که خورشید به دنیا بیاید یلدا خواهد مرد
یلدا آفرینش را تکرار می کند