من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم که از من عاشقتر باشد و از من برای تو مهربانتر...
من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از هزار فرسخراه دور در خشم... در مهربانی... در دلتنگی... در هزار همهمه دنیا یکه و تنها بشناسد...
من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم که راز آفتابگردان و تمام سخاوت های عاشقانه این گل معصوم را بداند ...
و ترنم دل پذیر هر آهنگ.... هر نجوای کوچک.... برایش یک خاطره مشترک باشد...
او باید از رنگین کمان چشمان تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابیست یا آن دلی که من برایش میمیرم سرد و بارانیست ...
همان طور عاشق ..همان طور مبهوت ...
آیا کسی پیدا خواهد شد از من عاشق تر و از من مهربانتر برای تو ؟ ...
تو را سخاوتمندانه با دنیایی از حسرت خواهم بخشید ...
و او را که از من عاشقتر است هزار بار خواهم بوسید ...
فردوسی خردمند : بی خردی است، که بگویم کسی بدی را بی بهانه (دلیل )انجام می دهد .
اُرد بزرگ : به کوهستان می نگرم ، درونم سرشار از نیرو می شود کوهها سر فرود می آورند ، و می گویند : باز ما را درخواهی نورد .
غررالحکم و دررالکلم : دانش انسان را از بلاها حفظ می کند .
اُرد بزرگ : بی مایگی و بدکاری پاینده نخواهد بود ، گیتی رو به پویندگی و رشد است . با نگاهی به گذشته می آموزیم آدمیان، نابخردیهایی همچون : برده داری ، همسر سوزی و زنده بگور کردن کودکان و ... را رها نموده اند
. خردورزی ! آدمی را پاک خواهد کرد .
اُرد بزرگ : بکار گیری آشنایان در یک گردونه کاری برآیندی جز سرنگونی زود هنگام سرپرست آن گردونه را به دنبال نخواهد داشت .
سورن کی یر کگارد: زندگی گره ای نیست که در جست و جوی گشودن آن باشیم. زندگی واقیتی است که باید آن را تجربه کرد
اُرد بزرگ : بخش درخوری از پیروزی های آدمهای بزرگ روزگار ، از روی رایزنی و گفتگو با خردمندان ، بوده است .
غزالی طوسی : پرهیزگار باش که هرگز هیچ پرهیزگاری از درستی نمی میرد .
اُرد بزرگ : با خرد ، به سرچشمه پاکی بیاندیش . آدمی گاهی مبدا را اشتباه می گیرد ، برسان زمانی که رودها را سر چشمه دریاها می نامد ، حال آنکه ابرها از دریاها برمی خیزند و رودها و چشمه ها را لبریز می کنند .
فرانسیس بیکن : بدگمانی میان افکار انسان مانند خفاش در میان پرندگان است که همیشه در سپیدهدم یا هنگام غروب که نور و ظلمت بهم آمیخته است بالفشانی میکند
فردوسی خردمند : روح و روان و دل جهان روشن است و زمین را بی دریغ روشن می سازد خورشید از خاور برخاسته بسوی باختر که مسیری درست و بی نظیر است ای آنکه همچون آفتاب لبریز از نور و خردی تو را چه شده است که بر من نمی تابی ؟!! .
فردریش نیچه :آموزش را در خانواده و دانش را در جامعه می آموزند و بینش را در تفکرات تنهایی.
فوللر : آدمی که پول ندارد مانند کمانی است که تیر ندارد .
اُرد بزرگ : راز اندوختن خرد ، یکرنگی است و بخشش .
دوفون : ارادۀ قویست که به همۀ قوای دیگر حکمرانی می کند . بشرطیکه ما آنرا با قوۀ عقل هموار سازیم .
ارد بزرگ : رازها ، در هنگامه شادی و پایکوبی آدمی است ، اساس فراموش شده جهان فلسفه ، تعریف درست این چگونگی هاست .
ف – و – رابرتن : اختلاف نظر وقتی خوشایند می گردد که دو طرف به منظور کشف حقیقت ، دوستانه به جر و بحث بپردازند . مناظره وقتی شکنجه آور است که یک طرف سعی کند به زور حرف خود را به کرسی بنشاند .
نیچه : آرزو ریشۀ حیات ماست . اگرچه ای ریشه حیات ما را به تدریج می سوزاند . ولی همین ریشه مایۀ زندگی است .
کارلایل: هر اقدام بزرگی ابتدا محال به نظر می رسد.
شوپنهاور: ایده ها الگوهای ازلی ای هستند که در قلمرو ذاتها یا هستی های حقیقی وجود دارند که آدمیان تنها هنگامی که خود را از توجه به جزئیات ، در اینجا و اکنون (مکان و زمان) فارغ سازند وارد آن قلمرو می شوند.
اُرد بزرگ : ره آورد سفر در درون آدمی ، به جز خرد و پیشرفت نیست .
فردریش نیچه :آنگاه که آدمی (( چرایی / غایت چیست )) زندگی خویش را می شناسد ؛ آنگاه است که او از هر (( چگونه ؟ )) آسوده خاطر می شود. آدمی مشتاق نیکبختی نیست ؛ تنها انگلیسی چنین است.
کارایل : تجربه به معلم سختگیری است . او اول امتحان میکند و بعد درس می دهد .
اُرد بزرگ : رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی .
کارلایل : سرنوشت خود را با افکار تعیین کنید.
فردوسی خردمند : به این زمین گرد که بسرعت می گردد بنگر که درمان ما در آن است و درد ما نیز ، نگاه کن و ببین که نه گردش زمانه آن را می فرساید و نه رنج و بهبودی حال بشر آن را به آتش می کشد ، نه آرام می شود و نه همچون ما تباهی می پذیرد
اُرد بزرگ : رسیدن به بن و سرچشمه زندگی تنها با شستشوی اندیشه از نابخردی و پندار از ناپاکی است
کارایل : تاریخ سیر خود را بر زندگی مردان بزرگ بنا نموده است .
قابوسنامه : ای پسر هرچند تو جوانی , پیرو عقل باش , نگویم جوانی مکن , لیکن جوانی خویشتن دار باش و از جوانان پژمرده مباش.چنانچه ارسطالیس می گوید جوانی نوعی از جنون است.
فردریش نیچه :انسان بندی ست بسته میان حیوان و ابر انسان. بندی بر فراز مغاکی.
اُرد بزرگ : روز بلند برای کژاندیش ، بسیار کوتاه خواهد بود ، و روز کیفر بسیار دراز .
کارلایل : عظمت مردان بزرگ از طرز برخوردشان با مردات خرد آشکار می شود
فردریش نیچه :آموزه ای پدید آمد و باوری در کنارش : همه چیز پوچ است ؛ همه چیز یکسان ؛ همه چیز رو به پایان !
قابوسنامه : اگر تو را دشمنی باشد دلتنگ مشو که هر که را دشمنی نباشد بی قدر و بها باشد .
اُرد بزرگ : رویش باغ خموشی ، در هنگامه هم همه ارزشش را نشان می دهد .
قابوسنامه : استاد پرورندۀ روان است ، و پدر مادر پرورش دهندۀ جان .
ارد بزرگ : روان مردگان و زندگان در یک گردونه در حال چرخش اند .
فردوسی : چنین گفت رستم به اسفندیار که کردار ماند ز ما یادگار
فردوسی خردمند : دانش ارزش آن را دارد که به خاطر آن رنج ها بکشی .
اُرد بزرگ : روانی که درد روشنگری و گسترش خرد را ندارد به سختی بیمار است