دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

 
 
 
x - x- x- x- x- x- x- x- x- x- x- x- x- x- x- x- x- x-x -x - x- x- x- x- x- x- x- x-

 
بشین با خودت جمع و تفریق کن، ببین این بار چندمه که داری اسکل می‌شی؟
 
 
میدونی چقدر دوست دارم؟ به تعداد تارای موی سرت ضرب در تعداد نفسهایی که تا
اخره عمرت میکشی به علاوه تعداد ه هرچی ستاره تو اسمونه
 
سوال روان شناسی:
با جواب دادن به این سوال میتوانید بفهمید افسرده هستید یا نه!
سوال:افسرده هستید یا نه؟
 
اگه خواستی یکی همیشه دوستت داشته باشه
.
.
.
اگه میخوای تنهات نذاره
.
.
بهت وفادار بمونه
.
.
.
ازدواج نکن ............ .... سگ بخر !
 5دلیل برای خوشحال بودن:
-داشتن دوست خوبی مثل من
-داشتن دوستی مثل من
-فقط داشتن من
-داشتن من
-من
 
از یکی میپرسن گشنگی سخت تره یا عاشقی ؟ میگه از قدیم گفتن گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره ولی شما تا حالا تو خیابون دستشوئیت نگرفته که جفتش یادت بره؟؟؟؟
ویلیام شکسپیر میگه: اون وقتی که فکر میکنی هیچ کسی نیست که حرف دلتو بفهمه کسی هست که برای دیدنت روز شماری میکنه!! شک نکن!
 
ای اوی چه خانوم با شخصیتی هستنتنتنده!
ولی عمرا ازدواج نمیکنم باهات!
 
پلیس بین الملل اعلام کرد نشان امپراطوری میتیکمان توسط قزوینیها دزدیده شده مواظب باشید احترام نگذارید
سلام خوبین؟؟
ببخشین شما (اسم طرف رو که دارید براش اس ام اس میزنید رو بزارید یا هر کسی که باهاش کل دارید) رو می شناسید؟؟..دیشب موبایلش رو تخت جا موند شما ازش خبری ندارید؟؟
** از طرف زهرا امیر ابراهیمی**
توضیحات: ترجیحا برادران محترم این sms رو برا  gfبزنن!
 
مگسه اضافه وزن داشته، زنش بهش میگه: عزیزم، یه مدت گه زیادی نخور تا دوباره بیای روی فرم!
 

بارون

ببار ای بارون ببار       با دلم گریه کن خون ببار....

ببار ای بارون ببار        بیاد عاشقای بی مزار ...

د ل آدم که میگیره بد جوری هوای بارون به سرش میزنه ....

بارون ...بارون...بارون

آدم دلش نمی خواد هوا آفتابی باشه ؛می خواد آسمون  ابری  باشه ،گرفته باشه ،هم ناله باشه با دل تنگش وآخر سر هم بباره ...

هی بباره و بباره... اونقدر بباره که زمین دیده نشه ...بارون قطع بشه ،اما هوا باز هم ابری باشه...

اما نمیشه ...حیف که فقط هوس و رویای دل..

نمیدونم شاید دل من زیادی نازک شده ...شاید هم دنیا از اولش همی جوری بوده من خواستم قبول کنم ...شاید ..

اما خدا چقدر مهربونه که همونجوری که برای آسمون اشک درست کرد  آدما رو هم بی نصیب نذاشت

می دونی قدیمیا عادت داشتن می گفتن مرد باش ... مرد که گریه نمی کنه ...اما کاش راستش

رو میگفتن :میگفتن که مرد گریه می کنه اما هر شب تو خلوتش جایی که خودش هست و خدای خودش.

کاش بارون بباره ...همین امشب ....نه!!همین الان ...کاش

آموخته های زندگی

با سلام
آموخته های زندگی

آموخته ام که:  عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت
آموخته ام که:  این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
آموخته ام که:  بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای خلاق ترین فرد (خالق یکتا) است
آموخته ام که:  مهم بودن خوب است ولی خوب بودن از آن مهمتر
آموخته ام که:  تنها اتفاقات کوچک زندگی است که زندگی را تماشایی می کند
آموخته ام که:  خداوند متعال همه چیز را در یک روز نیافرید پس چطور می شود من همه چیز را در یک روز بدست آورم
آموخته ام که:  چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام که:  در جستجوی محبت و خوشبختی زمانی برای تلف کردن وجود ندارد
آموخته ام که:  اگر در ابتدا موفق نشدم با شیوه جدیدتر دوباره بکوشم
آموخته ام که:  موفقیت یک تعریف دارد « باور داشتن موفقیت»
آموخته ام که:  تنها کسی مرا شاد می کندکه گوید تو مرا شاد کردی
آموخته ام که:  گاهی مهربان بودن بسیار مهمتر از درست بودن است
آموخته ام که:  هرگز نباید به هدیه ای که از طرف کودکی داده می شود نه گفت
آموخته ام که:  در آغوش داشتن کودکی به خواب رفته یکی از آرامش بخش ترین حس های دنیا را درون آدمی بیدار می کند
آموخته ام که:  زندگی مثل طاقه پارچه ای است هر چه به انتهای آن نزدیکتر می شود سریعتر می گذرد
آموخته ام که:  باید شکر گزار باشیم که خدا هر آنچه را که می طلبیم به ما نمی دهد
آموخته ام که:  وقتی نوزادی انگشت کوچکتان را در مشت کوچکش می گیرد در واقع شما را به اسارت زندگی می کشد
آموخته ام که:  هر چه زمان کمتری داشته باشیم کارهای بیشتری انجام می دهیم
آموخته ام که:  همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمکش نیستم دعا کنم

تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد
 
قسم به شب نمی دانم
تو مثل شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی
 
و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم
تو دریایی ترینی آبی و آرام و بی پایان
 
و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم
تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
 
و من در آرزوی قطره های پاک بارانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته
 
به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار
 
و من تنها در این دنیای دور از غصه مهمانم
 
 
 
اکنون که شب از نیمه گذشته
و سکوت هم جا را فراگرفته
 
تاریکی و ظلمت سایه خود را بر سر شهر افکنده
و همه در خواب ناز کتم عدم فرو رفته اند
 
من با مهتاب سخن می گویم
از تو از محبت و مهربانیت
 
از عشق، دوست داشتن و صداقت تو
از دستان پر مهر و آغوش پر محبت تو
 
از ثانیه ها، دقایق و ساعت های سخت و ملال آور جدایی و تنهایی
از اینکه هر روز صبح به امید شنیدن صدای گرم و مهربانت از خواب بیدار می شوم
 
از روزهایی که با خیال و رویای با تو بودن سر می کنم
از چشمان خسته و مضطرب خود و از شب زنده داری های خود
 
از امید وصال و از حضور تو برایش می گویم
حضور تو که دلیلی شده تا روزهای سخت تنهایی را سپری کنم
 
حضور تو که باعث شده دنیای پوچ و بی ارزش را تحمل کنم
آری از حضور گرم تو برایش می گویم که روح سرد آدمهای اطرافم را آب کرده
 
از حضور تو برایش می گویم که روزنه امید را در دلم روشن کرده
از حضور تو می گویم که مرا از بایدها و شایدها و خوشی های زودگذر جدا کرده
 
و به عالمی دیگر کشانده و روحم را به پرواز در آورده
و از شور و شعفی که به خاطر حضور تو در وجودم، ایجاد شده برایش می گویم
 
اما چند شبی است که تنها هستم و در سکوت تنهایی غرق شدم
چند شبی است که مهتاب درپشت ابرها پنهان شده
 
و مهتاب را برای شنیدن حرفهایم پیش کش نمی کند
گویی پنداشته دیگر تنها ماه موجود در دنیا نیست
 
حال دیوار را شریک خود قرار دادم و با او سخن می گویم
تا اگر از دوست داشتن خودم نسبت به تو برایش گفتم از حسودی نرود
 
و اگر از غم و درد دوری و هجران و فراق برایش گفتم
از شدت دردهام کمر خم نکند و تنهایم نذارد
 
دوستت دارم عزیز