دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

 

 

یه نفر بعداز20سال درس خوندن وکیل می شه بهش می گن حکم کن می گه گیشنیز

 

فقط مرام گاوچون نگفت من گفت ما 2- صفا فقط صفای مورچه که هر وقت گریه کرد هیچکس اشکش ندید 3- رفیق فقط کلاغ نه بخاطر سیاهیش به خاطر یه رنگیش 4- معرفت فقط معرفت کرم نه به خاطر کرم بودنش به خاطر خاکی بودنش 5- یه رنگی فقط یه رنگی دیوار که هرچی مردو نا مرده بهش تکیه میدن 6- نامردارو خیلی دوست دارم چون اگه نباشن مردا مشخص نمی شنترکه پاش خواب میره کفشاش رو میدزدن


یه مورچه میره سازمان اهدا خون بهش میگن چند سی سی خون بگیریمو,مورچه فت من سی سی می سی حالیم نیست شیلنگ بکشید

 

دوست ندارم که شمع باشم تا دخترا فوتم کنن دوست دارم سیگار باشم تا رفقا دودم کنن

 

پىرمردنگران به افق مینگریست خورشید غروب میکرد و هنوز نیمی از زمین شخم نخورده بود و گاو بی خیال مشغول خواندن این اس ام اس بود

 

یه زنه با مرده تو آسانسور بودن . زنه به مرده می گه فکر کن من زنتم ...مرده هم لباساشو در میاره ....میندازه جلو زنه میگه اینارو بشور!

 

میدونی فرق تو با راه چیه . راه رو باید بری تا به اخرش برسی.
ولی توخودت اخرشی

 

به یه نفر میگن میدونی فرق تو و خورشید چیه. میگن هر دوتون از پشت کوه اومدین

 

به یه نفر میگن فهمیدی فلانی مرد با تعجب میگه:
اخه اون که پیکان داشت

 

یه روز مردی به دیوونه میگه ببین راهنماهام وصله؟
دیوونه : وصل شد قطع شد وصل شد قطع شد وصل شد قطع شد...

 

یه دریاچه رژیم میگیره می شه تف

 

به یه معتاد میگن با 45.46.47.48 جمله بساز میگه چلاپنجه میکشی .چلا شیشه میشکنی .چلاحف نمیزنی.چلا هشتی ناراحتی

 

یه مورچه میخواد خود کشی کنه میره کنار دمپایی میخوابه

 

اسمان را ستاره زیبا میکند باغ را گل عشق را محبت چشم را اشک و تو را عمل دماغ .

ریزش موهای خود را به دست خدا بسپارید
"
شامپو یدالله"

 

احمقه میره خونه خدا زود بر میگرده بش میگن چرا زود اومدی میگه آخه در بسته بود

 

یه نفر از دماغش آب می یاد میره سرشو ایزوگام میکنه

 

به مسعود میگن عشق رو بخش کن میگه عشق عح میگن اون عح چیه میگه ته موندی عشقه

 

یه روزدو نفر تواستخرشرط بندی میکنن هرکی زودتراومدبالا باید ناهاربده بعدازچنددقیقه دوتا جنازه میاد رو اب.

 

امیدوارم شب درعمیق ترین,شیرین ترین وقشنگ ترین لحظات خوابت احساس کنی دستشویی داری

 

یک سبد گل رز تقدیم به تو ببر سر چهار راه بفروش سودش نصف نصف.

 

معلم: یک یکی میشه چند تا .شاگرد: فکر نمیکنم خیلی بشه

 

دو تا احمق بودن سر اینکه کدوم وسط بخوابن دعواشون میشه

 

تو یه خوشگل زیبا رعنا قشنگ مثل من دیده بودی


به پشه میگن چرا زمستونا پیدات نیست میگه تابستون خیلی رفتارتون خوبه که زمستونام بیام

 

اگه آسمون بیفته اگه زمین بلرزه اگه خورشید سیاه شه اگه دریا صحرا شه اگه ماه به دو نیم شه بدبخت داره قیامت میشه نشستی جک می خونی ؟

 

نمی دانم دوستت داشتم یا نه؟

گفتی برو! باور نکردم. اما خشم تو ساده نبود.
گفتی برو! انگار محکم تر از همیشه بود.
مهربانیت رنگ باخت.گفتم به خاطر یک موجود خاکی رهایم می کنی؟
سکوت کردی.گفتی برو!
 
فریاد زدم نگاهم کن... نگاهم نکردی.
نمی دیدمت دلم نمی خواست آدمت را هم ببینم. تکان می خورد و سخن می گفت انگار.
 
همه به خاک افتادند و سجده اش کردند.
گفتی جانشین من است خلیفه است…
 
روزی که از من خواستی به غیر از توسجده کنم، به آن تلی از خاک که کم‌کم تبدیل به گل می شد، من نمی دانستم جنس آبی که این خاک را گل می کند چیست، نمی دانستم آب عشق چیست، آب روح چیست؟ از آن به من ننوشانده بودی، آخر جنس من از آتش بود و من برتر بودم!
 
من سوختم. به خاک نیفتادم. چیزی تمام بدنم را فشرد. نمی توانستم برای یک مشت گل زانو بزنم. ایستادم. محکم و مقتدر ایستادم.
 
گفتی زانو بزن.نتوانستم. فریاد زدم. این همان آدم خاکی توست که ستم خواهدکرد.  سرکش و طغیانگر خواهد شد، تنگ چشم و حریص ناسپاس و مجادله گر. این آدم توست؟…
 
باز سکوت ...آرام زمزمه کردی خلیفه است.
وای خلیفه خلیفه خلیفه چقدر خندیدم! خلیفه ای که دروغ می گوید. خلیفه ای که گناه می کند. خندیدم و طعنه زدم. یک خلیفه گناهکار!...
گفتی نخوت تورا بلعیده است.
 
خندیدم! سجده نکردم! رانده شدم!
....… نمی دانم دوستت داشتم یا نه؟ قرن ها از آن روز می گذرد و من ساکن زمینم. 
 
بین همه این آدم های خاکی تو! بین همه دروغ ها و حرص هایشان. بین فراموش کاری های گاه و بیگاه و نادانی هایشان!
 
بین همان ها که می خواهند نبودنت را ثابت کنند یا نادیده ات بگیرند. همان ها که گاهی فقط گاهی به سراغت می آیند. و من از شوق لبریز می شوم.
من ابلیس فرزند آتش! از ذلت این عنصر خاکی لذت می برم. از این که امیدهایت را نامید می‌کنند شادی می کنم. و دلم برای لغزش‌هایشان پر می زند.
 
وتو! با همه قدرت و بزرگی ات زیاده گویی‌هایشان را می بخشی هنوز توبه می پذیری و باران می‌بارانی و مهربانانه سر فرازش می کنی.
عجب از او که مهربانی‌ات را می بیند و ستم می کند و عجب از تو که ستمش می‌بینی و مهربانی می کنی…
 
و من هنوز از این که زشتی‌هایشان را نادیده می گیری آتش می خورم و برای نابودی‌اش قسم می خورم. برای سر گشتگی‌اش لحظه شماری می کنم…
منم ابلیس! 
 
 
 
 
 
 
 

کوتاه ولی عمیق

 
 
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید

• •
افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند

پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر

کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم

ارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید

انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند

همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است

دشوارترین قدم، همان قدم اول است

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد

• •
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید

در اندیشه آنچه کرده ای مباش، در اندیشه آنچه نکرده ای باش

امروز، اولین روز از بقیة عمر شماست

برای کسی که آهسته و پیوسته می رود، هیچ راهی دور نیست

امید، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم

بجای آنکه به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید

آنچه شما درباره خود فکرمی کنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است که دیگران درباره شما دارند

 
هرکس، آنچه را که دلش خواست بگوید، آنچه را که دلش نمی خواهد می شنود

اگر هرروز راهت را عوض کنی، هرگز به مقصد نخواهی رسید

صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند، وآن هم در تمام عمر، بیش از یک مرتبه نیست

وقتی شخصی گمان کرد که دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده کند

کسانی که در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد

کسی که در آفتاب زحمت کشیده، حق دارد در سایه استراحت کند

بهتر است دوباره سئوال کنی، تا اینکه یکبار راه را اشتباه بروی

آنقدر شکست خوردن را تجربه کنید تا راه شکست دادن را بیاموزید

اگر خود را برای آینده آماده نسازید، بزودی متوجه خواهید شد که متعلق به گذشته هستید

خودتان را به زحمت نیندازید که از معاصران یا پیشینیان بهتر گردید، سعی کنید از خودتان بهتر شوید

خداوند به هر پرنده‌ای دانه‌ای می‌دهد، ولی آن را داخل لانه‌اش نمی‌اندازد

درباره درخت، بر اساس میوه‌اش قضاوت کنید، نه بر اساس برگهایش

انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند که خیال می‌کند دیگران را فریب داده است

کسی که دوبار از روی یک سنگ بلغزد، شایسته است که هر دو پایش بشکند

هرکه با بدان نشیند، اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد، به طریقت ایشان متهم گردد

کسی که به امید شانس نشسته باشد، سالها قبل مرده است

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

اینکه ما گمان می‌کنیم بعضی چیزها محال است، بیشتر برای آن است که برای خود عذری آورده باشیم .
 

 

 

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
TinyPic way of present
 
 
Hosted village FreeImageHosting.net Free way of present Hosting service
 
 
Hosted village FreeImageHosting.net Free way of present Hosting service
 
 
Hosted village FreeImageHosting.net Free way of present Hosting service
 
 
Hosted village FreeImageHosting.net Free way of present Hosting service

 

 

 
کاش قلبم درد تنهایی نداشت
سینه ام هرگز پریشانی نداشت
کاش برگهای آخر تقویم عشق
حرفی از یک روز بارانی نداشت
کاش می شد راه سخت عشق را
بی خطر پیمود و قربانی نداشت