دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

آینه

 

        کاش آینه نبود کار آینه فقط زشت نماییست
                  همین
                 کار آئینه
                      مضاعف شدن زشتیهاست
                     روشنی خود پیداست
                     فارغ از آئینه
                        پلک شفاف حقیقت
                        پیداست
              گونه  سرخ حیا دست گرم رافت
                  لعل شیرین صفا
                   فارغ از آئینه
                    همگی
                  خود پیداست
                  کاش
                    آئینه نبود
             آینه کثرت نازیبایی ست
        کار آئینه فزون ساختن  زشتی هاست 
              فارغ از آئینه
                هرچه خوبی پیداست
              خنده شاد صمیمیت و مهر
                     قد وبالای فریبای وصال
                رقص موزون نگاه عاشق
                 دست مهر مادر
                 با نوازش هایش
                همگی خود پیداست
                    فارغ از آینه ها   

ندانستم......

 

ندانستم که من کیستم.......

ولی دانستم تو کی هستی........

ندانستم که عاشق کیست...

 ولی دانستم عشق چیست.......

احساس نکردم شب روز میگذرد...

ولی احساس  کردم تویی که میگذری...

چشمانم به روشنایی جوابی نمی گفت.....

چشمانم  تو را جواب گفت....

دست هایم را باز خواهم گذاشت تا تورا در آغوش بگیرم....

قلبم را خواهم بست تا هیچ کس دیگری وارد آن نشود....

چشمانم را خواهم بست تا  تصویری غیر از تو در آن نقش نگیرد....

زبانم را خواهم بست تا بستن در های بسته را نگوییم....

گوش هایم را خوام بست تا صدای عشق از ان بیرو نرود...

نگاهم را باز خواهم گذاشت تا عشق را همیشه ببینم...

احساس نکردم تکه آینه عشق در قلبم فرو رفت....

احساس نکردم سم عشق وجودم را فرا گرفت.....

احساس نکردم روزی خواهم شکست.....

روزی خواهم گریست...

روزی خواهم رفت  به آن طرف آینه....

آینه ای که تکه اش در قلبم است...

و نور زندگی من ...

و توان زندگی ام...

ندانستم زمستان کی گذشت...

ندانستم بهار آمد....

ندانستم بهار هم دارد می رود...

فقط دانستم این ما هستیم که مانده ایم و گذشتن ها رو تماشا میکنیم...

تماشا میکنیم و برای روزهای که بر نمی گردند اشک میریزیم......

ندانستم زندگی چیست.....بلکه دانستم زندگی کردن چیست...

ندانستم دستانم به هم  میرسند.... دانستم دستانم به تو نمی رسند....

نگاهم تورا نخواهد دید.....قلبم تورا خواهد دید....

بعد از همه ندانسته هایم....

دانستم که  دوست داشتن تو است که تا آخر عمر خواهد ماند....و من دوست دار تو...

و دانستم که عشقم برای تو است......و من عشق تو....

 

لطفا پس از شنیدن صدای بوق ..و پیام های زیر ..پیغام بگذارید


پیغام گیر حافظ:


رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور!


پیغام گیر سعدی:


از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم


پیغام گیر فردوسی:


نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب


پیغام گیر خیام:


این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!


پیغام گیر منوچهری:


از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم!


پیغام گیر مولانا:


بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم  شادان شوم!
برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!


پیغام گیر بابا طاهر:


تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت!


وپیغام گیر نیما :


چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت  چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش  

پیغام گیر شاملو :


بر آبگینه ای از  جیوه  ء سکوت
سنگواره ای از  دستان  آدمی
تا آتشی و  چرخی که آفرید
تا  کلید واژه ای  از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویمت
آنگاه که توانستن سرودی است

پیغام گیر سایه :


ای صدا و سخن توست  سرآغاز جهان
                                دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد
                           به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز  کتمان


پیغام گیر فروغ :


نیستم.. نیستم..
اما می آیم.. می آیم ..می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار
می آیم.. می آیم ..می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد
.......

تقدیم به همه ی دوستهایی که عاشقند........
 
When the night comes, look at the sky. If you see a falling star, don't wonder why, just make a wish. Trust me, it will come true, 'cause I did it and I found you!
هنگام شب به آسمان بنگر اگر یک ستاره را درحال افتادن دیدی تعجب نکن فقط یک آرزو کن. باور کن حتما برآورده خواهد شد.زیرا من من این کار را کردم و تو را یافتم.
 
It must have been a rainy day when you were born, but it wasn't really rain, the sky was crying because it lost his most beautiful angel...
تو باید در یک روز بارانی متولد شده باشی.اما واقعا باران نمی بارید.آسمان داشت می گریست زیرا بهترین فرشته اش را گم کرده بود
You may meet people better than me, funnier than me, more hilarious than me, but one thing I can say to you, I will 'ALWAYS' be there when they ALL leave YOU! 
تو ممکن است افرادی بهتر از من را ملاقات کنی.شوخ تر از من و با نشاط تر از من.......اما یک چیز می توانم به تو بگویم.من همیشه کنارت خواهم بود زمانی که همه ی آنها ترکت کردند.
 
Someday you'll 4get about me, ... My name, ...My voice, who I am & who I am 2 you... But even if you 4get about me, I just wan u to know... I'll never 4get you... 
یک روز همه چیز را درباره ی من فراموش خواهی کرد. نامم را ...صدایم را...که هستم و چه نسبتی با تو دارم.......اما حتی اگر تو فراموشم کنی من فقط می خواهم بدانی........من هرگز فراموشت نخواهم کرد.
 
Hearts could only love for a while , feets could only walk for some miles, clothes won't 4ever be in style, but having U as my 'lover' is 4ever worthwhile.... 
دلها فقط می توانند برای مدتی عاشق باشند پاها می توانند فقط چند مایل راه بروند.لباسها همیشه رو فرم نخواهند بود.اما تو همیشه عشق من خواهی موند.
 
They say forgive and forget,
but if someone is worth forgiving
then you'll never forget them.
می گویند ببخشید و فراموش کنید.......اما اگر کسی ارزش بخشیده شدن را داشته باشد.....تو هرگز فراموشش نخواهی کرد.