جوهره آفرینش مفرد است. و این جوهره عشق نام دارد . عشق نیرویی است که ما را بار دیگر به هم می پیوندد تا تجربه ای را که در زندگی های متعدد و در مکان های متعدد جهان پراکنده شده است ، بار دیگر متراکم کند . ما مسئول سراسر زمینیم ، چرا که نمی دانیم بخشهای دیگر ما که از آغاز زمان وجود ما را تشکیل می داده اند ، حالا کجایند ، اگر خوب باشند که ما هم خوشبختیم . اگر بد باشند ، هر چند ناهشیار، از بخشی از این درد ، رنج می بریم . اما بالاتر از هر چیز ، مسئول آنیم که در هر زندگی دست کم یکبار ، با بخش دیگر خود که سر راه ما تجلی می کند ، یگانه شویم . حتا اگر فقط برای چند لحظه باشد . چون این لحظات عشقی چنان عظیم به همراه دارد که بقیه روزگار ما را توجیه می کند . همین طور می توانیم بگذاریم که بخش دیگر ما به راهش ادامه دهد ، بی آنکه این حقیقت را بپذیرد یا حتا درکش کند.
می بینی سکوتم را!