دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

به انتهای شب که می رسم
چیزی در درونم
انگار می میرد
آرام آرام ...
و خیالم کشیده می شود
در تاریکی
دیدگان تو
زمان می گذرد
و من
همچنان برای تو می نویسم
عجب برفی می آید
و من آوازم را
در سپیده برف پنهان می کنم
و بی تو
بی قرار می شوم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد