الهی بنده آشفته حالم....چرا از درد محرومی ننالم
الهی بی نوائی درد مندم....حزین و دل غمین و مستمندم
دل پر غصه من مایه من....امیدم بر تو شد سرمایه من
ذلیل و ناتوان و خوارو پستم....زره افتاده ام بر گیر دستم
ندارم ره به جائی ده پناهم...منزه کن تو یارب از گناهم
ترحم کن به حال مستمندی....نظر کن بر اسیر و دردمندی
دلم را غرق حکمت از وفاکن....روانم را منور از صفا کن
زعشقت آتشی بر سینه افروز.....مرا مشمول رحمت کن شب و روز
نجاتم ده ز درد خود پرستی....دلم پر کن ز عشق و شور و مستی
دلم را زنده کن از آتش عشق....روان پاینده کن در تابش عشق
رهایم کن رها از عرصه خاک....مرا بنما مقیم عالم پاک
مکن محرومم از فیض حضورت....عطا کن بر دل و جانم ز نورت
دلم را غرق در نور رضاکن....ز بند نفس و شیطانم رها کن
در رحمت گشا مسکینم و زار....مدارم این جهان و آن جهان خوار