دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

بگذار یک بار دیگر

بگذار یک بار دیگر در قلب تو به دنیا بیایم

بگذار یک بار دیگر عاشق بشوم

و پا برهنه در آسمان راه برم

بیا ...

بیا و این هوای دم کرده را کنار بزن!

بوسه های خاک گرفته را از پستو بیرون بیاور!

دستی به صدای خسته ام بکش!

و بگذار یک بار دیگر به تو سلام کنم

بگذار کلمات مرده ام در صدفهای صورتی جای دهم

و آنقدر نگاهت کنم

که گونه هایم به رنگ نارنجها شوند

و بگذار قبل از انکه آخرین سیب به زمین بیفتد

نام تو را یاد بگیرم

یادت باشد...

بی تو بیدار نخواهم شد

و صورتم را در رودخانه های عاشق نخواهم شست

بی تو گیتارها گنگ خواهند ماند

و بوته های نعناع خشک شد

پس یادت باشد بی تو...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد