دیشب برای اخرین بار دیشب برای اخرین دیدار چشمانم را روبه تو باز کردم و به چشمان تو خیره شدم و از ته دل برایت حرفت زدم و تو با ارامش تمام به حرف هایم گوش دادی کاش میشد دستانت را در دستانم بگیرم کاش میشد تو را در باغچهء کوچک دلم می کاشتم تا تمامه تاریکی های دلم را روشن کنی کاش میشد که ماله من باشی .....کاش میدانم , میدانم باز زمان رفتن است منتظرت میمانم ای ستارهء تنهایی من
فاطمه
چهارشنبه 16 آبانماه سال 1386 ساعت 09:24 ق.ظ