دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

فصل رویش گل یخ ٬زمان له کردن برگها زیر پا
 
زمان مالک شدن لحظه ها ٬ زمان خفه کردن ارباب زمان
 
 
ارضای حس نفرت٬  ارضای حس دلتنگی
 
 
فصل دادگاه تو ٬ فصل حاکمیت من
 
 
چقدر نوشتم و کشیدم این شب را
 
 
جغد کور امشب برای من ناله نمی کند
  
شاید برای تو
 
 
می رقصم و می گریم ...
 
 
جمله های پاره پاره را به خنده در می آورم
 
 
اکسیژن کهنه ای را می بلعم و با دیدن تو استفراغش می کنم
 
 
چه زیبا شده ای ...
 
 
دستانم به لرزه افتاد ٬ مثال روز اول
 
 
چرا ترسیده ای؟  چرا این همه اشک؟  
 
 
زمان آن شد این جمله ها را به حلقت  بریزم
 
 
و آرام در گوشت  بگویم٬ این اتاق را می شناسی ؟
 
 
خلوت من و تو 
 
 
اما شد گورستان رویای من
 
 
جلوه پلیدی دارد  اما بی توقع
 
 
میشنوی صدای گریه شیطان را ؟
 
 
می پرسد: او کیست که تو  اینقدر به او وابسته ای؟
 
....          ....
 
 
 
 
دادگاه به جلسه بعد موکول
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد