آیا هنوز عاشقم هستی آنگاه که سپیدی بر گیسوانم موج می زند ... آیا هنوز هم به یاد می آوری دختر جوانی را که بردی چون عروست در یک روز بارانی در پاییز آیا هنوز مرا سخت در آغوش می فشاری چون شب پیوندمان یا ،از یاد خواهی برد اولین روز دیدارمان را در تابستان هنگامی که رزها شکوفه داده بودند و پرندگان می خواندند آیا باز هم نوای خوش خنده هایمان گوشت را می نوازد آیا هنوز هم به یاد داری همه سالهای شادی را که در کنار هم سپری کردیم ...
سلام فاطمه جان چقدر روان وشیوا قلم میزنی خیلی خوشم امد البته ببخشید من سر زده وارد شدم شما با دعوت رسمی تشریف بیاورید من هم چیزهایی برای گفتن دارم منتظرم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
فاطمه جان چقدر روان وشیوا قلم میزنی خیلی خوشم امد
البته ببخشید من سر زده وارد شدم
شما با دعوت رسمی تشریف بیاورید من هم چیزهایی برای گفتن دارم
منتظرم