دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

آیا هنوز عاشقم هستی
آنگاه که سپیدی بر گیسوانم موج می زند
...
آیا هنوز هم به یاد می آوری
دختر جوانی را
که بردی
چون عروست
در یک روز بارانی
در پاییز
آیا هنوز مرا سخت در آغوش می فشاری
چون شب پیوندمان
یا ،از یاد خواهی برد
اولین روز دیدارمان را
در تابستان
هنگامی که رزها شکوفه داده بودند
و پرندگان می خواندند
آیا باز هم نوای خوش خنده هایمان
گوشت را می نوازد
آیا هنوز هم به یاد داری
همه سالهای شادی را که در کنار هم سپری کردیم
...

قلبت را تا همیشه
برایم روشن بدار
...
نظرات 1 + ارسال نظر
عسل رز چهارشنبه 18 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ق.ظ http://asaleroz.blogsky.com

سلام
فاطمه جان چقدر روان وشیوا قلم میزنی خیلی خوشم امد
البته ببخشید من سر زده وارد شدم
شما با دعوت رسمی تشریف بیاورید من هم چیزهایی برای گفتن دارم
منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد