دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

سرت را که بالا بیاوری
چیزی از نجابتت کم نمی شود ،
خیالت راحت
فرشته های رو شونه هات
پیرتر از آنند ، که حساب و کتاب بیخودی خوبیت را
کف دست بنویسند !...
گناه اگر کنی
از آسمان ستاره می افتد ،
دامنت را بلند کن ،
به چیدن خوشه خوشه آمده ام !
دست پُر اگر از این سیاهی بر نگشتم
دراز می افتم رو به جاده ای که از روم
قطار بهشت بگذرد !
چقدر خندیدیم با دهان پر از زُهل
چقدر مُردیم با دهان پُر از گریه !
تمام آبهای خلیج و خزر
به سمت تو می ریزند
از تو آب می خورد این همه باغهای انگور وسیب
شرابی ام کن
پوست بکن سیب و لعنت به من اگر نخورم !
چرا زمان پرتاب نمی رسد؟
من با هیچ کس شوخی نمی کنم
حتی تو ، قدیسک ساعت دوازده !
روسری ات را بردار
هوای این نقطه از تهران
هواییت نمی کند !
به درد هیچ شیطانی نمی خوریم
معادلات جهان بگذار مجهول بماند
حتی در کار ما خدا !
نمی خواهم پاک بمیرم وقتی خاک ناپاک است ،
برای این همه شرم ، بی شرمیت را متاسفم !
¤
در ارتفاع هزار پایی زمین ایستاده ام
میترسم از پاهام
پا بده
این برج هر لحظه میریزد
به فاصله ی پلکی به هم زدن اما جهان نمی ریزد !
دروغ محض است ،
قدیسک ساعت دوازده !
پرده بردار که دور تو بچرخم
با وضوی شراب از باغهای انگوریت !
سرم را که بالا بیاورم
تیغ نفرین کتاب نا خوانده
میزد ..میبُرد از ته همه ی رگهای بسته ام را
ما گول خوردیم
باید از راهی که آمده بودیم
بر نمی گشتیم
حتی اگر قطار جهنم از جنازه هامان می گذشت
سرت را که بالا بیاوری
فرشته های جوان جانشین
نجابتت را می دزدند !
ما را به سمت هم پرت نمی کنند ،
و از دست سیب و شراب هم
کاری بر نمی آید
روسری ات را محکم بچسب
ما گول خوردیم !

نظرات 1 + ارسال نظر
شادمهر بلاگ یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 ق.ظ http://www.amb.blogsky.com

سلام وب شما زیبا بود شعرهم زیبا بود از شما دعوت میکنم تا کد موزیک خودتونو از بلاگ من تهیه کنید در شسمت راست بلاگ هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد