شکنجه گر
تو بری کی به دل من
بزنه زخمه همیشه
یا کدوم نگاه سردی
زجر لحظه لحظه میشه
به یه بغض دست و پا گیر
حنجرم رو کی ببنده
تو بری به عاشقیام
کی بخنده ؟ کی بخنده ؟
کی نفس بگیره از شب
با لب ساکت قصّه ش
کی مث تو از عذابم
می تونه نگیره غصّه ش
تو بری گریه نکردن
به چشای من نمیاد
دل دلتنگ من از من
جای زخمی از تو می خواد
دیگه کی مثل خود تو
می تونه شکنجه گر شه
نرو تا که باقی من
با همین ضجّه به سر شه
تو بمون با همه تلخی
که به بودن تو گیرم
تو اگه نفس نگیری
تو نفس زدن می میرم
فاطمه
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 ساعت 09:21 ق.ظ