چه سخته
آخر قصه تاریک و دل سپردن
دلی تا نیمه ترک را به باد سپردن
چه سخته ... چه سخته ...
چه سخته
دل به پرتوی تک ستاره سپردن
که اسیر تاریکیت میکنه
چه سخته ... چه سخته ...
چه سخته
هم ترانه ی تنهایی بودن و بی بهانه ماندن
بی بهانه نوشتن
چه سخته ... چه سخته ...
چه سخته
زیر عبور رگبار لحظه ها به خاطرات گذشته جون سپردن
گذشت زمان رو بیهوده شمردن
چه سخته ... چه سخته ...
چه سخته
دچار سکوت بودن در اوج تکرار شکست
دیدن و فقط دیدن با چشمی بارون زده
چه سخته ... چه سخته ...
چه سخته
چو خورشید ولی خموش
چشم انتظار تا کجا ؟ با چشمی خسته
چه سخته ... چه سخته ...
چه سخته
ترانه هام فریاد بی صدا شده
گرفتار بی کسی
بی هم ترانه شده
چه سخته ... چه سخته ...
حتی باورش هم سخته
چه سخته ... چه سخته ...
حالا
من ماندم و آخر قصه که برام ورق زدی
دلی که بهش رنگ سیاهی زدی
برای تو چه ساده
ساده
حالا
من همدم ترانه ها شدم
بهانه ترانه هام ، ترانه ها شده
بهانه ام ترانه هاست
ترانه ها