وقتی بارون چشات میگه وقت رفتنه
وقت حکومت غمو ، حضور گریه منه
سکوت گریه نگام ، هنوز به یاد شب
عشقت تو قلب و دلم ،داغه و گرمه مث تب
تو این سکوت بی صدا ، بازم دلم از تو رمید
خسته و دل شکسته ام ، خالی ام از عشق و امید
این گریه همیشگی ، مونده تو شبهای من
تو این روزهای بی وفا ، عشق رو تو دادی یاد من
این قلب خسته و نگام ، آخر بی نشونیه
یاد نگاه آخرت ، تا ته خط موندنیه
صدای آخرین من ،تا تو نیای در نمی یاد
تک تک لحظه های من ، فقط تو رو ازم می خواد
یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو، سه ماه بیشتر زنده نیست ، یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله یعنی دو خط موازی که هیچگاه به هم نمی رسند ، یاد گرفتم در عشق هیچکس به اندازه خودت وفادار نیست و یاد گرفتم هر چه عاشق تری ، تنهاتری
