دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

کاش می دانستی
چشم هایم  زشکوفایی عشق تو فقط می خواند
کاش می دانستی
عشق من معجزه نیست
عشق من رنگ حقیقت دارد
اشک هایم به تمنای نگاه تو فقط می بارد

کاش می دانستی
دختری هست که احساس تو را می فهمد
دختری از تب عشق تو دلش می گیرد
دختری از غمت امشب به خدا می میرد

کاش می دانستی
تو فقط مال منی
تو فقط مال همین قلب پر از احساس منی

شب من با تو سحر خواهد شد
تو نمی دانی من
چه قدر عشق تو را می خواهم
تو صدا کن من را
تو صدا کن مرا که پر از رویش یک یاس شوم
تو بخوان تا همه احساس شوم

کاش می دانستی
شعرهای دل من پیش نگاه تو به خاک افتاده است
به سرم داد بزن
تا بدانم که حقیقت داری
تا بدانم که به جز عشق تو این قلب ندارد کاری

باز هم این همه عشق
این همه عشق برای دل تو ناچیز است
آسمان را به زمین وصل کنم؟
یا که زمین را همه لبریز ز سر سبزی یک فصل کنم؟
من به اعجاز دو چشمان تو ایمان دارم
به خدا تو نباشی
بی تو من یک بغل احساس پریشان دارم

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد