دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

زندگی سر گذشت در گذشت آرزوهاست
                  ****
به دریا شکوه بردم از شب دشت
 
وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت
 
به هر موجی که می گفتم غم خویش
 
سری می زد به سنگ و باز می گشت
 
          *****
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای
 
 انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد
 
کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن،
 
کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن
 
 و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد