دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

زندگی نه آنقدر شیرین و نه مرگ آنقدر تلخ است که انسان شرافتش را بفروشد!

گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه به آب زمزم و کوثر هم سفید نتوان کرد
 دردهایم را در ماتمکده دل می سوزانم تا بخندم ونگویم که دلتنگم!..............................

در بیکرانه های زندگی دو چیز افسونم می کند 
                آبی آسمان را که می بینم و می دانم که نیست
و خدایی را که نمی بینم و می دانم که هست

چقدر افسوس خوردن بر زمانهایی که هرگز بر نخواهند گشت، ویرانم می کند

گل سرخ  : این منم اولین پیامبر عاشقان ....زبان گنگ و گویای ابراز عشق......منم !
نیلو فر : پیچ و تاب عاشقانه در گرمای وصال را به من تشبیه میکنند ..
رازقی    :فخر فروشان گفت : من مجموعی از هر دوی شما هستم....
نرگس : من یکه تاز عرصه زمستانم...
شقایق : نام دیگر منست.... گل عاشق
محبوب شب : منم محرم اسرار نهان عاشقان !!
لاله :من پیام دلهای عاشق را برای خدا می برم
پامچال :حضور من است که بهار عاشقان را... بیدار می کند.
مریم : عطر من است فضای خلوت عاشقان !
 از آنسوی علفزار صدای هق هق گریه ای دردناک همه گلها را به سکوت کشاند...!صدا... صدای گریه گل نومیدی بود...!

چشم هایم که بسته می شوند
تو را می بینم
چشم هایم که باز می شوند
 باز تو را می بینم
تفاوت این دو
تنها یک چیز است
دومی دروغ محض
است
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد