تابستان داغ تن تو در تصویر
نگاه خیره و حسرت آلود من بر آن
دو چشم شهوتناک تو در عکس دم به دم
می برد از جسم هرچه مانده است جان
.....
لغزش دستان لرزانم بر تنت در خیال... از دور
آخ .... بیچاره دلم ! این کوچک خسته این تنهای صبور
..........
لعنت به این زمستان سرد و قطب بی جهت فاصله
نفرین به درد و دوری بی تو بودن و همین حرف و گله
....
...
..
.
روشن ترین ستاره ام میخواهمت میخواهمت