دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

تقدیم به مادر که سرودن از عشق بدون او هدر دادن واژه است و بس.

برای آنکه هیچ وقت ذره ای از خوبی هایش را سپاس نتوانم گفت:
  این روزها، روز توست. اما ای کاش می دانستیم که هر روز،روز توست.
از تو نوشتن، قلمی توانا و هنری بیتا را طلب می کند که مرا توان آن نیست. تو بزرگتر از آنی که قلم شکسته چون منی یارای صعود به بارگاه آسمانی ات را داشته باشد و فخر خاکساری درگاهت و رفیع تر از آنی که بتوانم از لذت اغوایش دل بکنم مادر.
 چه کنم که بیان حق شناسی سزاوارانه ات را ندارم.اندیشه قاصرم و قلم الکنم ناتوانتر از آنی است که بتواند فرشته ای چون تو را بستاید یا به ادای تکلیف چشمه ای از دریای والا مقامت را بشاید مادر.
چه کنم که توشه ای بیش از این در چنته ندارم پس سخاوتمندانه همین دلواژه های نارسم را بپذیر و همای سعادت ستایشت را بر شانه های لرزانم بنشان مادر.
گفتن از کسی که مدار روح اتگیزترین گل واژه ها در زیبا ترین نوشته ها ،شعرها،قصه ها، سرودها و سخن وری و همه هنرهای عالم بر محور خورشید است چه سخت می باید.
به راستی چگونه می توان از عالم آدم سخن گفت اما از سمبل همه ی زیبای هایش یعنی تو روی برتافت مادر.
چگونه بدون الهه هستی بخش وجود تو باید دل باخت و دلدار بود، ائین مهروزی آموخت و رسم پاکبازی فرا گرفت؟ گونه رفیق توفیق شد و صبوری پیشه کرد و ارج شرف را میزان زد؟ زنگار روح و جسم را شست و راز روح پرنیانی آدمی را بر شاخسار گلستان خلقت دریافت؟
تنها نه به خاطر بهشتی که به زیر پای توست. نه به خاطر نسلی که زاده ی توست. نه به خاطر لالایی های دلنوازت. نه به خاطر سرشت مهرآگینی و عشق ورزیت. نه به خاطر قلب پاکبازت و زیبایی نازکی خیالت و یا تردی روح دلنوازت. نه به خاطر خونواره ی چشمان اشکبارت. نه به خاطر ... تو را می ستایم، بلکه مغرورانه منتت را می کشم. دوسستت دارم و بر تو می بالم مادر.            
 می خواهم بدانی که بهار آرزوهایم به کرم میزبانی کریم تو گل افشانی می شود و رزق و روزی ام از برکت دعای خلوت تو رونق می گیرد و خزان رویاهایم تنها به جفای غفلت از تو فرا می رسد مادر.
کاش
می توانستم به خون خود قطره قطره بگریم تا سرسپردگی هم را به خود باور کنی و سبزی همه عمرم را فدای یک تار موی سپیدت کنم مادر.
کاش نقاب سینه ام را می شکافتی و به قلبم که از خون دل توست، می رسیدی و در واقعیت کوچک من ، حقیقت بزرگ خود را می یافتی مادر.
کاش عمود کمرم می شکست تا عصای کج شمشاد قامت خمیده ات باشم مادر.
و ای کاش........................
 
امیدوارم همه مادرهای دنیا سالم و شاد باشند و همه ی
مادرهای رفته جنت مکان و خلد آشیان.
 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد