در دل من...
می خواهم روزهای سیاهم را برگ برگ کنم
می خواهم سوزی که دائم در وجودم حس می کنم
به فراموشی بسپارم
فراموشی چه واژه زیبایی
اما حیف که سعادت و انتقام با مفهوم این واژه منافات دارد
می خواهم قلمو خیال را در دست بگیرم
وخودم را خوشبخت نقاشی کنم
می خواهم همه جا را آبی کنم
می خواهم آتش را از روزگار حذف کنم
می خواهم از ته دل و قلبم فریاد بکشم
تا شاید ذره ای از غوغا درونم کم شود
تا شاید قلبم از یاد خاطره ها تهی نشود
ای کاش دست کم صفحه خیالم
این رنگ و بو را می گرفت
دوست دارم خوب باشم
و خوب بودن را حالا تجربه کنم
باز تشکر می کنم از همه دوستان عزیزم
که منو مورد لطفشون قرار میدن
امیدوارم من هم بتونم
یه دوست خوب واسه شما باشم
واسه خوشبخت شودن چکار کنم؟