دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست


خداحافظ!؟
به من گفتی خداحافظ و بر قندیل مژگانت بلور اشک جاری بود.
غم تلخی میان قصه هایت با تمام بی قراری بود!
چرا با تو خداحافظ !؟
تو که گل بوته های شعر شادم را ز باران نگاهت بارور کردی
تو که جام خیالم را همه شب با شراب عشق پر کردی
تو که افسانه با عشق بودن را برایم از تبار زندگی خواندی
تو که بذر محبت را به دشت سینه مشتاقم افشاندی!
چرا با تو خداحافظ !؟
تو میهمان عزیز لحظه های شاد من هستی
تو همچون قصه شیرین عهد کودکی در یاد من هستی
خداحافظ کلامی تلخ و غمگین است
غم رفتن غمی بسیار سنگین است.!
خداحافظ !........نه
تو دریای منی من ماهیم دور از تو می میرم
اگر رفتی سراغت را همه جا از خدای عشق می گیرم
مرو......ای بودنت شور جوانی ها !
مرو......ای بهترین حرف کلام مهربانی ها !
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد