چشمم ضعیف شد ، اونو برای فروش ، پشت ویترین گذاشتم.
دستم نمک نداشت ، اونو شکستم.
خواستم ازدواج کنم ، عروس دریایی سفارش دادم .
پوست مادر بزرگم چروک شده بود،واسه روز تولدش اتو خریدم.
گرسنم بود ، هوا خوری رو به ، سرما خوردگی ترجیح دادم
دلم گرفته بود ، داد زدم که ولش کنه.
دوست ناباب ،آچار فرانسه خرابکاری هامون.
خواستم ازمجردی بیام بیرون رفتم قاطی مرغا شدم.
برای پیدا کردن کرم دندونام ، تصمیم به خاک برداری کردم.
خواستم ماهی بخورم ، رفتم کرم شکار کردم.
دیر به دانشگاه رسیدم ، برای فردا ، شب تا صبح بیدار موندم
تلوزیونمون برفک داشت واسه آب شدنش اونو از برق کشیدم.
حلقه ی ازدواج ، چیزی که خر شدن آدم ها رو نشون میده.
قفس طلا ، جایی که زنا حاضرن به خاطرش آزادیشونو بدن