دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

شرمنده ام
 گفته بودم
 دست بر دیوار دور آن ور دریا می زنم
و تا هزاره ی شمردن چشم می گذارم
 گفته بودم
 غبار قدیمی تقویم را
 از شیشه های شعر وخاطره پاک نمی کنم
 گفته بودم
 صدای سرد سکوت این سالها را
 با سرود و سماع ستاره بر هم نمی زنم
 اما دوباره دل دل این دل درمانده
 تو را میهمان سایه گاه ساکت کتاب و کاغذ کرد
 هی
 همیشه همسفر  تنهایی ام
  در این شام تولدم بگذار که دفتر دریا هم
 گزینه یی از گریه های گاه به گاه من باشد.

با من بمان!!! 

نظرات 1 + ارسال نظر
H@Di یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:03 ب.ظ http://www.h-t.blogsky.com

سلام/ بابا چه شرمندگی/ اصلا قابل شما رو نداره/ این حرفا چیه/ خوب باشه یه سر بیا وبلاگ من حساب بی حساب شیم/ فعلا........................................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد