دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

خسته ام ...بی حوصله ام ...عصبانی ام ...یمگینم ...دلتنگم ...
واقعا می شه این زندگی اینقدر خوبی هاش زودگذر نباشه؟؟؟

 



یا رب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم
هجرش دهم زجرش دهم خوارش کنم زارش کنم
از بوسه های آتشین وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش سیری ویران ز دست دیگری
از رشک آزارش دهم وز یصه بیمارش کنم
هر شامگه در خانه ای چابک تر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای وز خویش بیزارش کنم
گیسوی خود افشان کنم چشمان خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها بار دگر یارش کنم
جون یار شد بار دگر کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد