دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

ای تنها مسافر سرزمین دلتنگیهایم تقدیم به تو




من تو را دوست دارم از زبانت از نگاهت سوگند به شبانت به گیسوانت به کمان ابرووانت به دو چشم همیشه گریانت به نوای تارو چنگت به جهان آب ورنگت تو را از جان می پرستم.
اما حیف که که حالا از تو دورم افتاده ام و دیگر نمی توانم آن دستهای زیبا ی تو را نوازش کنم و بوسه بر آنها بزنم از راهی دور دستهایت را به رسم عشق می فشارم تا زمانی که سخنی از عشق بر زبان آوری.
من هنوز وفادارو تو هنوز چشم انتظاری من برا بغض صدای تو دلتنگم و برای چشمان تو میمیرم من تو را با عشق لمس می کنم و با تو به گذشت زمان عشق می ورزم و بی تو به گذشت زمان افسوس می خورم و هنوز با اندوخته هایی از عطر شانه های تو تنفس می کنم.

بیا به چشمانت بگو اینقدر بی امان اشک نریزد به دلت بگو چون بید نلرزد هنوز کسی هست که زیر بال آرزوهایت را بگیرد.و امید را که سر بر دیواره بی کسی گذاشته تسلی دهد.باید قبول کنیم که عشق یعنی انتظار و غم قانون عشق است.

هجران تو جانم را می فرساید.من همیشه برای تو می نویسم تو که بهانه تمام اشکهای منی
عزیزم من فدای توام خاکه پای توام و باز می گویم دوستت دارم

تقدیم به کسی که یاد وخاطراتش در غربت نیز با من است.

نظرات 4 + ارسال نظر
مصطفی شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:54 ق.ظ http://osoolgara.blogsky.com/

<a href="http://www.no2aspersion.com">نورالدین زرین‌کلک، استاد لائیک دانشگاه تهران و ملقب به پدر انیمیشن ایران در انتظار محاکمه برای اهانت به یک دختر دانشجوی مسلمان به سر می‌برد
(بمب گوگلی)

[ بدون نام ] شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:07 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
نوشته زیبایی بود..
هجران همیشه سخت بوده و هست..

سهیل شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:27 ق.ظ http://loveyou.blogsky.com

سلام . خوبی ؟ عالی بود . راستی منم به روزم فاطمه جان . دوست داشتی بیا پیشم . قربانت

بهزاد شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:55 ق.ظ http://abibigloo.blogsky.com

آن دوست که عهد دوست داری بشکست

می رفت و منش گرفته دامان در دست

می گفت دگر باره به خوابم بینی

پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد