زندگی تکرار یک تکرار است
ما بازی می کنیم و خواهیم بازنشست شد
آیا تنها ترین نجوا مرگ نیست
کار را که کرد
آن که تمام کرد
***
اینجا منم
همان
در گریبان فرو برده سر
آن مرد که از درد درون خود
خسته است
این من منم
که تنها تر ز هر چه بی کسی
تنها نشسته ام
***
مترسکانی دیوانه
قهقهه های منی در گیر
و
شیشه ای از ادبار و از انجام
دیر تر ها برای هر میم آه هیچ
باید می فهمیدیم
حقیقت تنها تکراری تنهاست
تنهایی هایی مملو از بوی
دود
سیگار