دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

ترکه شبا یه پارچ آب خالی بالا سرش میذاشته و می خوابیده ازش می پرسن:

 آخه خنگ چرا اینجوری می کنی؟

 میگه : خوب یه موقع نصفه شب از خواب پا پیشم می بینم تشنم نیست .. اونوقت چیکار کنم؟

***

دوتا پسر حوصله‌شان سر رفته بود. یکی از آنها گفت: بیا شیر یا خط بیندازیم.

 اگر شیر شد میریم دوچرخه سواری، اگر خط شد میریم ماهواره نگاه می‌کنیم

و اگر سکه روی لبه‌اش ایستاد میریم درس می‌خونیم!

***

ترکه باباش میمیره میخواسته خاکش کنه جو میگیرتش  باراندازش میکنه.

***

پلیس ماشین مسافر کشی را که با سرعت در خیابان میراند ، متوقف کرد و گفت :

 هشت تا مسافر داری و با این سرعت هم میرانی راننده با عجله گفت :

 آخه اگه تندتر نرم ، اون سه نفری که توی صندوق عقبند خفه میشند .

***

سه تا ترک رفته بودن ایستگاه راه‌آهن، تا میرسن تو یهو قطار حرکت میکنه،

 اینها هم میگذارن دنبال قطار حالا ندو کی بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختی،

 یکیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میکنه دومی رو هم سوار میکنه،

 ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه.

 خلاصه خسته و کوفته برمیگرده تو ایستگاه، یک بابایی بهش میگه:

 آقاجان چرا اینقدر خودتونو خسته کردید؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حرکت میکنه، 

وامیستادید با اون میرفتید.

 ترکه نفس زنان میگه: ایلده منم نمیدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم.

***

به مناسبت اینکه تونل رسالت در روز مادر افتتاح شد

 مسئولان در تلاشند تا برج میلاد هم تو روز پدر افتتاح بشه!!!!!!

 فقط یه بچه این وسط کمه! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد