خندهُ لهیده .....
من عاشقت بودم
تو عاشق نبودی
من بقایت بودم
تو اما نبودی
من کلمات آشکار وجودم را غمگینانه به پایت می ریختم
اما تو حتی صدای له شدن اندام حرفهایم را به روی خود نیاوردی
تکان نخور
جاده دارد به پایان می رسد
خندهُ لهیده خنده دار است!!!
خنده ای که هنوز مجسمهُ پانته آ را پست می بوسد !!!
تکان نخور
آفرین!!!
فریاد بزن
تا به حال تن ها را و اکنون تنت را می بلعی!!!
دیدمت از لای در
نمیدانم من در میان آن همه دود و ریا و مکر چرا
بهار چشمهایت را که از زیر فیلتر های فتوشاب بهاری شده بود
با هیچ عوض نمی کردم!!!
سرگرم دستگیرهُ در بودم که چرا باز شد؟
لعنت بر تو زنجیر دانه درشت پوسیده
تکان نخور
دارد تمام می شود
اشک بریز!
دندان هایت را به هم فشردی؟؟؟؟
مار خوش خط و خال!!
چشمانت را باز کن
من را ببین
آینده را بی من می چشی!
به تو قول می دهم
دیدمت که از حال رفتی
بیدار شو ....بازی در نیار!!!
<<قربان مرده است>>
مهم نیست ...بازش کنید
او را در گورستان ردیف 666
چالش کنید!!!
مطمئن شوید مرده
زنجیرش را باز نکنید
مرده با زنجیر بهتر از مردهُ زنجیر است!!!!
خندهُ لهیده .....
حتی پامال کردنش جگرم را خنک می کند.......
سلام
چه اسم قشنگی! دختر ابریشمی. صفحه تم سفید و شاده. ولی متنای غمگین دوست ندارم. خوندم دلم گرفت. رفتم جوکاتو خوندم حالم خوب شد! دستت درد نکنه.
من داستان شاد عشقولانه می نویسم. اگه می خونی بیا
سلام
وبلاگ جالبی داشتی
استفاده کردم
عضو پیوند هام کردمت خوشحال میشم شما هم این کارو بکنی