با پتوی آبی با دلی مهتابی
آواز می خواند آرام برای ستارگان
همه را به خواب دعوت خود بیدار
می شمارد ستاره
می کند به ماه اشاره باد می وزد نرم بر گیسوان دختر
دخترک مرا دید به زیره پتو رفت و سپس تند دوید
دیگر او نیامد هیچگاه
نه ماه
نه باد
نه بام
نه ستاره
هیچ کدام مرا نبخشیدند