من و سایه ام
باز هم
راه خواهیم رفت
و من
برایش قلب خواهم دوخت
چشم خواهم کشید
کفش خواهم خرید
دستهایش را
رنگ خواهم زد...
من و سایه ام
باز هم
راه خواهیم رفت
خواهیم خندید
خواهیم گریست
و من برایش
سایه بان خواهم بود
……………
همه دنیا ...دیوار بود
دیوارهای سنگی
دیوارهای بلند دلتنگی
و تو را ...دیدم
و هزار پنچره بر روی من گشوده شد
هر پنچره هزار فصل بود
که مرا با آن سوی دیوار آشتی می داد
هر پنچره هزار خاطره بود
که مرا با خودم آشتی می داد
تو رفتی، و تمام دنیا دوباره دیوار شد
این بار ، خسته...در این سوی دیوار نشسته
ولی با بغض هزار خاطره
از آن سوی دیوار
سلام. زیبا و دلنشین بود.