دختر ابریشمی

قرار نیست

دختر ابریشمی

قرار نیست

بعضی موقع ها چیزایی اطراف ما هست

بعضی موقع ها چیزایی اطراف ما هست که شاید خیلی ساده و بی اهمیت لز کنارشون رد بشیم ولی آیا شده تا به حال کمی با دقت به اطرافمون نگاه کنیم و از خودمون بپرسیم چرا ؟ به راستی چرا ؟

 

بعضی ها دلشان سیاه است
بعضی ها پوستشان سیاه است
بعضی ها فکرشان سیاه است
بعضی ها روزگارشان سیاه است
بعضی ها بخشان سیاه است
بعضی ها روزگارشان سیاه است
بعضی ها از کتک بدنشان سیاه است
بعضی ها پای چشمشون سیاه است
بعضی ها ماشینشون سیاه است
بعضی ها بعضی ها دعاهاشون اثر نداره مثل گربه سیاهه که به حرفش بارون نمی یاد
بعضی ها لباسشان سیاه است
بعضی ها موهایشان سیاه است
بعضی ها دهنشان سیاه است
بعضی ها چشمشان سیاه است
بعضی ها چشمشان سیاهی می رود
بعضی ها چشمشان هه جا را سیاه می بیند
بعضی ها از ریسمون سیاه و سفید می ترسن
بعضی ها سیاه کارن
بعضی ها سیاه بازی می کنن
بعضی ها سیاه رو رنگ عشق می دونن
بعضی ها سیاه رو رنگ عذا می دونن
بعضی ها سیاهی شبو دوست دارن
بعضی ها تو سیاهی شب با خدای خودشون خلوت می کنن
بعضی ها فقط تو سیاهی شب کار می کنن
بعضی ها تو سیاهی شب دعاهاشون برآورده می شه
بعضی ها می گن اگه سیاهی شب نبود روشنایی روز معنایی نداشت
بعضی ها تو سیاهی شب ستاره آرزوهاشونو پیدا می کنن
بعضی ها هم تو سیاهی شب عزیزانشونو از دست می دن
بعضی ها تو سیاهی شب خدا بهشون عزیزی رو می ده
بعضی ها به دل سیاه شیطون لعنت می فرستن
بعضی ها اسمشون تو لیست سیاهه
بعضی ها سیاهه می نویسن
بعضی ها به بعضی های دیگه می گن روت سیاه
بعضی ها سیاه برزنگی هستن
بعضی ها سیاه آفتاب سوخته
بعضی ها هم رو سیاه
بعضی ها می گن بالاتر از سیاهی رنگی نیست
بعضی ها هم فقط با رنگ سیاه می نویسن
بعضی ها هم دیگه سیاهاشون تموم شد مثل من

بعضی ها امیدوارم به این چرا ها کمی فکر کنید

بعضی ها شاد و موفق باشید .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد